loading...
دانلود مداحی جدید 96
دانلود مداحی جدید 96 بازدید : 751 جمعه 10 دی 1395 نظرات (0)

  اس ام اس ولادت امام حسن عسگری(ع)

 

 

جهان به کام غلام امام عسکری است
که شاه میشود آنکه غلام عسکری است

برای بار دهم مرتضی نما آمد
نمای عرش مزین بنام عسکری است

زمین اگر پس ازاین رنگ و روی دیگر یافت
ز روشنایی ماه تمام عسکری است

شراب ناب چکید از لب گدا اینجا
اگر فرشته هوایی جام عسکری است

رسیده کعبه برای طواف قبله نما
که قبله حاجی بیت الحرام عسکری است

حلال زاده کشیده است به عمو این بار
کرامت حسنی در امام عسکری است

کبوتران مدافع اسیر سامره اند
که این زخاصیت جذب بام عسکری است

کریم کار ندارد که کیست سائل او
نگاه خاص ز الطاف عام عسکری است

گدای سامره ایم و نمی رویم از رو
همیشه روی گدا از مرام عسکری است

برای مهدی اش انگار یار میطلبد
"هرآنکه کرد اطاعت"، غلام عسکری است

شاعر : علی اکبر نازک کار

 

...:::شعر و سبک میلاد امام حسن عسکری(ع):::...

 

اﻭﻣﺪﻩ اﻭﻧﻴﻜﻪ ﺩﻟﺒﺮﻩ
ﻭاﺳﻪ ﻣﺎ ﻣﻮﻻ و ﺳﺮﻭﺭﻩ
اﻭﻣﺪﻩ اﻭﻧﻴﻜﻪ ﺑﺎ ﻧﮕﺎﺵ
اﺯ ﻫﻤﻪ ﻋﺎﻟﻢ ﺩﻝ ﻣﻴﺒﺮﻩ
ﻣﻼﻳﻚ ﻣﻴﺪﻥ ﺧﺒﺮ
ﺭﺳﻴﺪ اﺯ ﺭاﻩ ﻳﻚ ﭘﺴﺮ
ﺧﺪا ﺩاﺩ ﺑﻪ اﻫﻞ ﺑﻴﺖ
ﻳﻪ ﮔﻠﻲ ﻣﺜﻠﻪ ﻗﻤﺮ
ﻳﺎ اﻣﺎﻡ ﻋﺴﻜﺮﻱ......
****

ﺷﺐ ﺷﺎﺩﻱ و ﮔﺪاﻳﻴﻪ
ﻫﺮ ﻛﻲ ﺳﺮﮔﺮﻡ ﻧﻮاﻳﻴﻪ
ﺗﻮﻱ ﻣﻴﻼﺩ اﻣﺎﻡ ﺣﺴﻦ
ﺩﻻ ﺑﺪﺟﻮﺭ ﺳﺎﻣﺮاﻳﻴﻪ
اﺯ ﺧﻼﻳﻖ ﺑﺮﺗﺮﻱ
ﺗﻮ ﺷﺒﻴﻪ ﺣﻴﺪﺭﻱ
ﺩﺧﻴﻠﺖ ﺁﻗﺎ ﻣﻨﻢ
ﻳﺎ اﻣﺎﻡ ﻋﺴﻜﺮﻱ
ﻳﺎ اﻣﺎﻡ ﻋﺴﻜﺮﻱ......
****
ﺣﺮﻣﺖ اﻗﺎ ﻋﺮﺵ ﺑﺮﻳﻦ
ﭘﺴﺮﺕ ﻋﺸﻘﻪ اﻫﻞ ﺯﻣﻴﻦ
ﻓﺨﺮﻣﻮﻥ اﻳﻨﻪ ﻛﻪ ﺗﺎ اﺑﺪ ﺩﻭﺳﺘﻮﻥ ﺩاﺭﻳﻢ ﻓﻘﻄ ﻫﻤﻴﻦ
ﻳﺮﻭﺯﻱ ﻣﺎ ﺟﻮﻥ ﺑﻪ ﻛﻒ
اﺯ ﺣﺮﻳﻤﺖ ﺻﻒ ﺑﻪ ﺻﻒ
ﺑﺎ ﻧﻮاﻱ ﻳﺎ ﻋﻠﻲ
ﺭاﻩ ﻣﻲ اﻓﺘﻴﻢ ﺗﺎ ﻧﺠﻒ
ﻳﺎ ﻋﻠﻲ ﻳﺎ ﻣﺮﺗﻀﻲ
ﺑﻨﺪ ﭼﻬﺎﺭﻡ
ﻋﻠﻲ ﻣﺤﺒﻮﺏ ﻫﺮ ﺩﻟﻴﻪ
ﺷﺎﻩ ﻛﻠﻴﺪ هر ﻣﺸﻜﻠﻴﻪ
ﺑﺨﺪا ﺑﻲ ﺣﺐ ﻣﺮﺗﻀﻲ
ﻫﺮ ﭼﻲ ﻋﻤﺮﻩ ﻭﻝ ﻣﻌﻂﻠﻴﻪ
ﺿﺮﺑﺎﻧﻢ ﻳﺎ ﻋﻠﻲ
ﺩﻝ و ﺟﺎﻧﻢ ﻳﺎ ﻋﻠﻲ
ﻧﻪ ﻓﻘﻄ ﻣﻦ ﺑﻠﻜﻪ ﺣﻖ
ﻣﻴﮕﻪ ﺟﺎﻧﻢ ﻳﺎ ﻋﻠﻲ
ﻳﺎ ﻋﻠﻲ ﻳﺎ ﻣﺮﺗﻀﻲ ...

شاعر : یاسین زندی

www.emam8.com دانلود سبک

 

...:::شعر و سبک میلاد امام حسن عسکری(ع):::...

 

مهربانا  مهرباني كرده اي
خشت و گل را آسماني كرده اي
حكمت از دل دُرفشاني مي كند
با قلم قلبم تباني مي كند
چشم صحرا را مزيّن كرده اي
نور زهرا را مُبيَّن كرده اي
نُه فلك مجذوب يك دلدار ماند
هفت اقليم از هبوط يار ماند
آن زماني كه نه گِل نه آب بود
با تو نَه خورشيد نَه مهتاب بود
دستِ ذاتت هستِ مسطور آفريد
از صفاتت چارده نور آفريد
چار و دَه مبهوت يكديگر شدند
عَلَّم الاَسماء را از بَر شدند
نور واحد چارده تقسيم شد
سال و ماه و هفته ها ترسيم شد
چون نظر كردند بر حالات خويش
ذات را ديدند در مرآت خويش
تا مهّي ، هفته ، از اِعراب يافت
قصّة سبع مثاني باب يافت
تا دل افتد روز و شب در دامشان
ثبت شد ساعات هم بر نامشان
بوي گلهاي معطّر مي وزد
شنبه ها عطر محمد مي رسد
ياس و سُنبل هدية يكشنبه هاست
عطر زهرا و علي در جان ماست
گُل كند در هر دوشنبه نور عين
گاه  از نور حسن گاهي حسين
هر سه شنبه مي وزد عطر سه گل
سين و ياء و صاد اندر هر سُبُل
چهار شنبه موسوي گردد فضا
از رضا و باب و دو ابن الرضا
مي شود لب تر ز جام عسگري
هر شب جمعه به نام عسگري
ذكر آب و ذكر باد و ذكر خاك
يا امام عسگري روحي فداك
دوستان محتاج لبخند تو اَند
جمع موجودات در بند تو اَند
اي زمان از بس ترا  دارايي است
در زمين هنگام حُسن آرايي است
بايد اين احساس را اذعان كنم
آنچه استاد ازل گفت آن كنم
بايد از ساقي دلها دم زنم
تا در اين ميخانه در محكم زنم
آمد آن پشت و پناه شيعيان
شد جمال وجه رحماني عيان
او بود خورشيد كز نو سر زده
يا حسن در وجه اَحسَن آمده
بسكه او مجذوب در توحيد شد
ذره هم در پرتوش خورشيد شد
آمد آن محنت كش شادي فروش
تا كشد بار ولايت را به دوش
گرچه گردد ساكن تبعيدگاه
مي گشايد تا خدا بر شيعه راه
راز دار صُلب منصور است او
معني نورٌ علي نور است او
شيوه اش هنجار هاي معنوي است
سيره اش طرح قيام مهدوي است
هرچه گويم از سجايايش كم است
كن توسل حبل عشقش محكم است
تا گداي سامرايش مي شويم
بي گمان حاجت روايش مي شويم
سامرا گفتم دلم آمد به شور
جشن ميلاد است يا شورِ نشور
شيعه احساس غريبي مي كند
ذكر ادرك يا حبيبي مي كند

شاعر : محمود ژولیده

 

...:::شعر و سبک میلاد امام حسن عسکری(ع):::...

 

نفسم در نفست باز خدایی شده است
سومین بار دلم ابن رضایی شده است
نام تو بردم و در لوح ملائک دیدم
یازده بار دلم راهنمایی شده است

چون به خاک حرمت پای دلم رنگین بود
شهر فهمید دلم کرببلایی شده است
روزی آید که درون حرمت خواهم خواند
چشم بد دور، عجب صحن و سرایی شده است
بارها گوشه ی چشم تو پرم داد به اوج
چشم تو بانی این شوق رهایی شده است
چند وقتی است که دورم، نرسیدم به حرم
چند وقتی است دلم باز هوایی شده است
تا که از دست نرفتم تو مرا دعوت کن
گرچه اعمال من اسباب جدایی شده است
می چکد از نفس سبز تو صدها برکات
بارها بر نفس مشک فشانت صلوات

شاعر : وحید محمدی

 

...:::شعر و سبک میلاد امام حسن عسکری(ع):::...

 

ربیع الثانی ودر هشتم آن دل شاد است
شیعه از بند غم وغصه یقین آزاد است

در مدینه شده در بیت نقی(ع)غوغایی
شادی اهل ولابهر یکی میلاد است

پسر هادی شیعه گل سوسن آمد
نام نیکش حسن وحسن زاو آباد است

بو محمد،زکی وعسکری وابن رضاست
صاحب معجزه وعابد وهم سجاد است

گوهر یازده ازنسل امامت باشد
هرکه دیده ست سلوکش به او دل دادست

خوش بود لحظه ی فرخنده ی وصلی نیکو
نرجس (س) روم عروس است وحسن(ع)داماد است

میوه ی وصلتشان هست امام آخر
غایب واین دل حسرت زده را صیاد است

صاحب عصر وزمان است زاو عیدی خواه
عیدی شیعه ظهور وعدم بیداد است

شاعر : اسماعیل تقوایی

 

...:::شعر و سبک میلاد امام حسن عسکری(ع):::...

 

تو آسمونا به پاس هلهله
شده ولوله
داره ولیمه می ده خود فاطمه

لطف الهی در کمونه
دل می خونه
میلاد بابای صاحب زمونه

سر زد ماه دلبری - می خونن حور و پری
مولا یا حسن عسکری

یا امام عسکری – مولا یا حسن عسکری

********


پیچیده توی کل دنیا
تو آسمونها
بوی اسپندی که دود کرده زهرا

بارون بهاری میباره
دل بی قراره
محو روی آقامن ماه و ستاره

مرغ دل هواییه - موسم گداییه
دلهامون سامراییه

یا امام عسکری - مولا یا حسن عسکری

********
دلا دیگه دور از محن شد
غم ریشه کن شد
دوباره فاطمه صاحب حسن شد

شده از قدومش چراغون
آیینه بندون
حور و ملائک هستن چه حیرون

وقت شور و شادیه - ذکر هر منادیه
میلاد ابن الهادیه

یا امام عسکری – مولا یا حسن عسکری

شاعر : رضا رسولی

www.emam8.com دانلود سبک

 

...:::شعر و سبک میلاد امام حسن عسکری(ع):::...

 

توی رویاهام صفای سامرا می بینم
روبروی اون ضریح شیش گوشه می شینم
الهی بیام تو سرداب مقدس بمونم
دعای فرج برا مهدی زهرا بخونم

مولانا یا حسن
********

مولا حسن العسکری من بر تو اسیرم
بی عنایت شما آقا جونم می میرم
همه دنیا می دونن عزیز و سرور منی
روز محشر بخدا شافع محشر منی

مولانا یا حسن
********
عمریه آقا خادم درگاهتون هستم
محتاج عطا و کرمم بگیر تو دستم
روز میلاد شماست به نوکرات توشه بده
برات سامرا و برات شیش گوشه بده

مولانا یا حسن

شاعر : محمد مبشری

www.emam8.com دانلود سبک

 

...:::شعر و سبک میلاد امام حسن عسکری(ع):::...

 

باران کرامت خدا می بارد

نور از نفس فرشته ها می بارد

صد دسته گل محمّدی باز امشب

بر صحن و سرای سامرا می بارد

 

تو آینه ی خدا نمایی آقا

سوم پسر از نسل رضایی آقا

می خوانمتان کریم زیرا که شما

دوم حسن آل عبایی آقا

 

این درد که مانده بی دوا را چه کنم؟

این سینه تحبس البلا را چه کنم؟

این ها به کنار، یک نفر می گوید؟

این دوری راه سامرا را چه کنم؟

شاعر : وحید محمدی

 

...:::شعر و سبک میلاد امام حسن عسکری(ع):::...

 

ماه ربیع آمده ثانی شده
هشتم آن نیک زمانی شده
داده خداوند پسربر نقی(عمولود)
صاحب یک همدم جانی شده
او حسن بن علی بن الجواد
در دو جهان در گرانی شده
شهر مدینه شده شادی وشور
کار همه هلهله خوانی شده
یازدهم ماه ولا آمده
آمده ونور فشانی شده
ماه بهاری شده میلاد او
آخر هر فصل خزانی شده
بعد مدینه برود سامرا
وارد دوران جوانی شده
نرگس رومی بشود همسرش
صاحب فرزند نهانی شده
منجی عالم پسرش می شود
زندگیش سخت نهانی شده
شیعه بخواهد فرجش از خدا
روز وشب این ذکر زبانی شده
کاش که بینیم رخ زیبای او
وقت ظهورش که عیانی شده

شاعر : اسماعیل تقوایی

 

...:::شعر و سبک میلاد امام حسن عسکری(ع):::...

 

آسمان در طلوع یک خورشید
میکند روزهای خود تمدید
این چه نوریست در افق پیدا
این چه نوریست نور عشق و امید
در سحر جلوه اش که می گوید
نور او فاطمیست بی تردید
در میان سکوت سرد حجاز
گوش دل یک صدای ناز شنید
خبری آمد از سرادق عرش
گل بریزید فاطمه خندید
پدرش دور خانه می گردد
بر لبش ان یکاد یا توحید
چشم در چشم کودکش دائم
می نماید خدای خود تمحید
تا که دستی برد به گیسویش
هر چه دلداده را کند تهدید
دیدگان حدیث روشن شد
تا که نور جمال او را دید
جبرئیل آمد و تبرک کرد
بال خود را به صورتش مالید
مثل گردونه زمین و زمان
با ملائک بدور او چرخید
او که باشد امیر انس و جان
سومین نسل حضرت سلطان
قامت عشق کاملا" خم شد
ساغر و جام و باده در هم شد
انبیاء صف کشیده مستانه
در تحیر تمام عالم شد
هر چه می شد ز عاشقی رو کرد
جلوه کاملش در آن دم شد
صحنه درس عشق بازی ها
بین گهواره ای مجسم شد
بین دریای پر طلاتم عشق
چه بگویم که صبر دل کم شد
دل عالم شد آب تا اینکه
لحظه بوسه ای فراهم شد
با شکوه صدای این دو لب
طپش سینه ها منظم شد
از صفای همین محبتها
رشته دین به عشق محکم شد
بهر تبریک این ولادتها
حضرت رب عشق ملزم شد
صله بر دوستان این آقا
دوری از آتش جهنم شد
او که باشد امیر انس و جان
سومین نسل حضرت سلطان
من که هستم ؟ ز سائلان حرم
او که باشد خدای جود و کرم
نازم او را که نازدار خداست
ناز او را به جان و دل بخرم
از گدایان سامرا بودن
آبرویم شده چو تاج سرم
قبله گاه کرامت او باشد
من به پیشش شبیه رهگذرم
چه بگویم ز دست معصیتم
بهر پرواز بسته بال و پرم
تا که گردیدم آشنا با او
شد جهانی غریبه در نظرم
حاجتی دارم از خداوندش
در میان دعای هر سحرم
کی شود تا اجازه ای بدهد
دل خود را به صحن او ببرم
یک سحر وقت صحن گردی ها
کند او بی قرار و در بدرم
هر وجب صحن او بشویم با
کوثر چشمهای پر گوهرم
خاک زیر قدو م زوارش
را کنم طوطیای چشم ترم
او که باشد امیر انس و جان
سومین نسل حضرت سلطان
چه خبر از صفای عسگریین
دل گرفته برای عسگریین
چه خبر از شکوه گنبد او
از دو گلدسته های عسگریین
چه خبر از ضریح و کاشی ها
مرقد دلربای عسگرییین
مانده از سر من را گویا
تلی از خاک عسگریین
در شب جشن دیده گریه کند
در غم روضه های عسگریین
آن بقیع و خرابیش کم بود
شد اضافه عزای عسگریین
نذر سرداب مانده آثاری
نذر گنبد طلای عسگریین
روضه دارد وجب وجب خاکش
وای از کربلای عسگریین
میبرم من شکایت این قوم
پیش گاه خدای عسگریین
نسل اینان ز نسل کوچه بود
شاهدم ناله های عسگریین
گر بگویم میان کوچه چه شد
در بیاید صدای عسگریین

 

شاعر : قاسم نعمتی

 

...:::شعر و سبک میلاد امام حسن عسکری(ع):::...

 

از پنجشنبه هاي دل من عبور كن
يك روز جمعه چشم مرا غرق نور كن
آقاي پنجشنبه ؛ مرا هم نگاه كن
چشمان خيس و غم زده ام را مرور كن
چيزي دگر نمانده به هنگامه ظهور
ما را در اين دقايق آخر صبور كن
با آخرين ستاره شبهاي انتظار
با يازده ستاره ؛تو در ما ظهور كن
با اشك صيقلي بده ما را و بعد از آن
سنگ سياه سينه ما را بلور كن
ابن الرضاي سوم ما یا ابالحسن
عیدی بده به دست گدا یا ابالحسن
آدم کشیده بود خودش را به التجا
غم هم نشسته بود لب جاده فنا
کشتی نوح هم به تکسر رسیده بود
و می طنید یکسره دور و بر بلا
موسا که رفته بود به دریا عصا به دست
عیسا مرض بود و به ذکر هوالشفا
آتش به قهقهه همه جا گـُـر گرفته بود
آن سو خلیل بود و دو چشم پر از دعا
آن غصه ها و این همه غمها یکی یکی
گشتند کو به کو همه جا را جدا جدا
تا اینکه چشمشان همه افتاد سمت تو
یا نه ! نگاه لطف تو افتاد ابتدا
آن سو نگاه زرد و غم انگیز غصه بود
این سو نگاه سبز و سرور آور شما
از آن به بعد سائل چشمان تو شدیم
و خوانده ایم نام تو را " سُـرّ مَـن رای "
از آن به بعد غم که به ما روی می کند
مائیم و یک نگاه تو آقای سامرا
ابن الرضاي سوم ما یا ابالحسن
عیدی بده به دست گدا یا ابالحسن
تا كوچه هاي سامره مردي نجيب داشت
آري هواي شهر فقط بوي سيب داشت
شبها كه در ترنم سجاده مي نشست
شبهاي عرش حال و هوايي عجيب داشت
هرگاه با دعاي فرج اوج مي گرفت
زير لبش ترنم ام يجيب داشت
درد آمد و دوا شد و با يك اشاره گفت:
هر گوشه از كلام لبش يك طبيب داشت
آنقدر کشته شد دل و آنقدر زنده شد
با تیغ ابرویی که فراز و نشیب داشت
ابن الرضاي سوم ما یا ابالحسن
عیدی بده به دست گدا یا ابالحسن
هر جا که باده هست صفای خمش تویی
هر جا که آیه ای است ضمیر کمش تویی
آدم طمع به کسب مقام شما نمود
در صورتیکه آب و گل گندمش تویی
شهر مدینه شاد تر از این نمی شود
چونکه به لطف حق حسن دومش تویی
فهمیدم از ترنم سرداب سامرا
هر جا که جمکران شده شهر قمش تویی
خورشید مردمی زمین ؛ آسمانترین
ای خوش بحال هرکه تب مردمش تویی
ابن الرضاي سوم ما یا ابالحسن
عیدی بده به دست گدا یا ابالحسن

شاعر : رحمان نوازنی

 

...:::شعر و سبک میلاد امام حسن عسکری(ع):::...

 

ای حضرت معشوق اي ليلاترينم
من از همه پروانه ها شیدا ترینم
سنگ ملامت خورده عشق تو هستم
يعني ميان عاشقان رسوا ترينم
 تو آيه هاي مصحف پيغمبراني
بهر تلاوت كردنت شيواترينم
اي كيسه بر دوش سحرهاي محله
مرد كريم سامرا ؛ آقاترينم
ما ريزه خوار دولت عشق توهستيم
ای حضرت معشوق ای لیلاترینم
 اندازه ي ما چشم تو ديوانه دارد
مجنون ميان خانه ي ما خانه دارد
تو آشنای کوچه های آسمانی
بالاتر از فهم اهالی جهانی
فهمیدن شأن و مقام تو محال است
تو سرّ الاسرار نهان اندر نهانی
رد قدم های همیشه جاری ات را
تا مرزهای بی نهایت می رسانی
وقتی که می آیی کنار جانمازت
دنبال خود خیلی ملک را می کشانی
تو ابتدا و انتها اصلاً نداری
مثل خدائی و همیشه جاودانی
ای روشنی مطلق شب های تارم
پروردگار بی مثال هر چه دارم
من از مساكين قديم سامرايم
از آن سوي دنيا چه آوردي برايم
اين روزها كه مرقدت گنبد ندارد
من یا کریم خاکی صحن شمایم
آقایی تو فرصت مسکینی ام داد
پس خوش به حال دست هایم که گدایم
دلداده ام بر آن نگاهت تا ببینم
این چشم هایت میکشاند تا کجایم
خیراتیِ دور سر سجاده ی توست
خاکستر بال و پر پروانه هایم
صبح ازل ما را گدایت آفریدند
مثل دخیل سامرایت آفریدند
ای بی نظیری که پر از آیات رازی
مثل خداوندی و از ما بی نیازی
هر صبح از بام بلند آسمان ها
با چشم های روشنت خورشید سازی
صد دل اسیر گردش نیمه نگاهت
باید به این چشمان شهلایت بنازی
جبریل را دیدیم با خیل ملائک
در آن بهشت صحن تان میکرد بازی
تو از همین قطعه زمین سامرا هم
فرمانروای سرزمین های حجازی
مرد بهشتی زمین ای بی مثالم
ای آب جاری کویر خشکسالم
نذر تو كردم اين پر خاكستري را
اين دست هاي خالي پشت دري را
ديشب دعا كرديم تا اين كه خداوند
هرگز نگيرد از تو ذره پروري را
 شرح كمالات تو را يك روز خوانديم
ديديم در تو سيره ي پيغمبري را
صد بار دنيا امتحان كرد و نداديم
يك ذره از مهر امام عسگري را
ما خاكسار صبح و شام اهل بيتيم
فرداي محشر هم غلام اهل بيتيم
امشب اگر دست شما بالا بيايد
اميد آن داريم كه آقا بيايد
دستي ببر بالا كه در اين فصل سرما
در خانه هاي ما كمي گرما بيايد
دستي ببر بالا كه در اين خشكسالي
آقاي ما با هيبت سقا بيايد
دستي ببر بالا كه در يك جمعه سبز
آن انتقام ظهر عاشورا بيايد
اين روزها با ذوالفقار مرد كوفه
بهر تقاص چادر زهرا بيايد
امشب دلم سمت افقـهاي ظهوراست
چشم انتظارظهـرفرداي ظهور است

شاعر : استاد علی اکبر لطیفیان

 

...:::شعر و سبک میلاد امام حسن عسکری(ع):::...

 

 باز شده بی پرده پیدا حسن حی ذوالمنن
شد عیان در خانۀ چارم علی، دوّم حسن
از کویر خاک می رویند یاس و ارغوان
در ریاض قدس می رقصند سرو و نسترن
حبّذا مولود مسعودی که چون قرآن ورا
حضرت هادی شده از پای تا سر بوسه زن
سرو قد، طوبی، دهان گنجینۀ سرّ خدا
دل، بهشت قرب حق، رخسار، باغ یاسمن
وصف مدح او نشاید گر چه چون ریگ روان
ریزد از لعل لب روح القدس درّ عدن
هم ابوالمهدیش می خوانند هم ابن الرّضا
هم ولی الله هم نجل امام ممتحن
کنیۀ او عسکری و عسکرش جن و ملک
حکمران آسمان، میر زمین، پیر زمن
صلب پاک او به درّ سیزده دریا صدف
قامت او چارده معصوم را سرو چمن
می کند سیراب از شهد لبش خورشید را
طفل نوزادی که نوشد با ولای او لبن
می شود با تیغ غیب مهدی اش از تن جدا
هر کجا بیرون شود از آستین دست فتن
بغض او سوزان تر است از آتش سوزان دل
مهر او شیرین تر است از جان شیرین در بدن
خود امام بن امام بن امام و نجل او
مصلح کل جهان مهدی، امام بت شکن
گر بپرسی کیست خاک راه سامرّای او
بر فراز آسمان خورشید می خندد که من
نی عجب در صحن او، کز طور سینا برتر است
گردو صد موسی فتد مدهوش از آوای لن
خود حسن، بابش علی، جدّش جواد ابن رضا
بلکه اجدادش امامان، تا رسول ممتحن
خیل آبائش زآدم تا گرامی شخص وی
اتقیای روزگار، اولیای ذوالمنن
گر برد در مصر بوی تربت او را نسیم
می درد از شوق او با خنده یوسف پیرهن
عیسی گردون نشین با مهدی اش آرد نماز
موسی آرد التجا بر او در امواج محن
چشم بد دور، الله الله زین همه حسن و جمال
هم جمال اندر جمال و هم حُسن اندر حَسن
مدح او گویم که در وصفش به هر صبح و مسا
می دمد مضمون نو از دامن چرخ کهن
بنگرد بی پرده حسنی را که در پثرب ندید
گر اویس آید به سامرا زصحرای قرن
من نمی خوانم خدایش، لیک گویم در جلال
خالق و مخلوق را چون او ندیدم مقترن
گر به دوزخ پا گذارد می شود دارالسّرور
ور زجنت دست شوید بیت الحزن
ای وجودت آخرین درّ الهی را صدف
وی به خاکت برترین پاکان عالم را وطن
نیست قابل در مدیحت نیست لایق در ثنات
گر زلب یاقوت، یا گوهر فشانم از دهن
تو امام عسکری من عبد سر تا پا گناه
من سیاهی در سیاهی تو چراغ انجمن
بس که شیرین وصف و مدح تو در کام جان
می سزد گردند عالم کوه کن در کوهکن
من نه وصفت را از آن گفتم که می دانم که ای
بلکه مدح توست همچون جان شیرینم به تن
هر که هستم (میثم) دار غم عشق توام
گر چه ناید از من بی دست و پا میثم شدن

شاعر : استاد حاج غلامرضا سازگار

 

...:::شعر و سبک میلاد امام حسن عسکری(ع):::...

 

آسمان در طلوع یک خورشید
می کند روزهای خود تمدید
این چه نوریست در افق پیدا
این چه نوریست نور عشق و امید
در سحر جلوه اش که می گوید
نور او فاطمیست بی تردید
در میان سکوت سرد حجاز
گوش دل یک صدای ناز شنید
خبری آمد از سرادق عرش
گل بریزید فاطمه خندید
پدرش دور خانه می گردد
بر لبش ان یکاد یا توحید
چشم در چشم کودکش دائم
می نماید خدای خود تمحید
تا که دستی برد به گیسویش
هر چه دلداده را کند تهدید
دیدگان حدیث روشن شد
تا که نور جمال او را دید
جبرئیل آمد و تبرک کرد
بال خود را به صورتش مالید
مثل گردونۀ زمین و زمان
با ملائک به دور او چرخید
او که باشد امیر انس و جان
سومین نسل حضرت سلطان
قامت عشق کاملا خم شد
ساغر و جام و باده در هم شد
انبیاء صف کشیده مستانه
در تحیر تمام عالم شد
هر چه می شد ز عاشقی رو کرد
جلوۀ کاملش در آن دم شد
صحنۀ درس عشق بازی ها
بین گهواره ای مجسم شد
بین دریای پر تلاطم عشق
چه بگویم که صبر دل کم شد
دل عالم شد آب تا اینکه
لحظۀ بوسه ای فراهم شد
با شکوه صدای این دو لب
طپش سینه ها منظم شد
از صفای همین محبت ها
رشتۀ دین به عشق محکم شد
بهر تبریک این ولادت ها
حضرت رب عشق ملزم شد
صله بر دوستان این آقا
دوری از آتش جهنم شد
او که باشد امیر انس و جان
سومین نسل حضرت سلطان
من که هستم؟ ز سائلان حرم
او که باشد خدای جود و کرم
نازم او را که نازدار خداست
ناز او را به جان و دل بخرم
از گدایان سامرا بودن
آبرویم شده چو تاج سرم
قبله گاه کرامت او باشد
من به پیشش شبیه رهگذرم
چه بگویم ز دست معصیتم
بهر پرواز بسته بال و پرم
تا که گردیدم آشنا با او
شد جهانی غریبه در نظرم
حاجتی دارم از خداوندش
در میان دعای هر سحرم
کی شود تا اجازه ای بدهد
دل خود را به صحن او ببرم
یک سحر وقت صحن گردی ها
کند او بی قرار و در بدرم
هر وجب صحن او بشویم با
کوثر چشم های پر گوهرم
خاک زیر قدوم زوارش-
را کنم طوطیای چشم ترم
او که باشد امیر انس و جان
سومین نسل حضرت سلطان
چه خبر از صفای عسگریین
دل گرفته برای عسگریین
چه خبر از شکوه گنبد او
از دو گلدسته های عسگریین
چه خبر از ضریح و کاشی ها
مرقد دلربای عسگرییین
مانده از "سُرِّ مَن رَای" گویا
تلی از خاک عسگریین
در شب جشن دیده گریه کند
در غم روضه های عسگریین
آن بقیع و خرابیش کم بود
شد اضافه عزای عسگریین
نذر سرداب مانده آثاری
نذر گنبد طلای عسگریین
روضه دارد وجب وجب خاکش
وای از کربلای عسگریین
می برم من شکایت این قوم
پیش گاه خدای عسگریین
نسل اینان ز نسل کوچه بود
شاهدم ناله های عسگریین
گر بگویم میان کوچه چه شد
در بیاید صدای عسگریین

شاعر : قاسم نعمتی

 

...:::شعر و سبک میلاد امام حسن عسکری(ع):::...

 

 نگه به حال دلم کن که بابت تو فقط
نشسته ام بنویسم ز ساحت تو فقط
دوباره قسمت من شد قلم به دست شوم
نشسته ام بنویسم به رخصت تو فقط
ببین که نسخه ی من را طبیب این گونه
نوشته:سامره و خاک و تربت تو فقط
کریم آل عبا هم قبول خواهد کرد
اگر نوشته شود که : کرامت تو فقط!
اگر که قسمت من حج شود,همین عشق است
طواف کعبه کنم با نیابت تو فقط
اگر چه که حرمت چون بقیع خاکی شد
ولی همیشه بگویم: زیارت تو فقط!
مقابل همه ی دشمنانتان امشب
سکوت می کنم آقا به حرمت تو فقط...

شاعر : یاسین قاسمی

 

...:::شعر و سبک میلاد امام حسن عسکری(ع):::...

 

  ای قبله حرم، حرمِ سامرای تو
بیت الولای دل حرم با صفای تو
قرآن یگانه دفتر مدح و ثنای تو
روح ملک کبوتر صحن و سرای تو
آیینۀ جمال خداوند سرمدی
فرزند پاک چار علی، سه محمدی
رضوان بدان جلال و شرف سائل درت
خورشید سجده برده به صحن مطهرت
روح رضاست در نفس روح پرورت
نامت حسن نه بلکه حسن پای تا سرت
میراث زهد و نور هدایت ز هادیت
علم امام هشتم و جود جوادیت
معصوم سیزده ولی الله ذوالمنن
ابن الرضای سومی و دومین حسن
گل ریزد از بهشت به خاکت چمن چمن
شرمنده در ثنای تو از کوچکی سخن
دُر کلام و لعل لب گوهری کجا
وصف ابا محمدنِ العسگری کجا
انوار ده امام درخشد ز روی تو
یادآور رسول خدا خُلق و خوی تو
زیباترین دعای ملک گفتگوی تو
مسجود جنّ و انس بُود خاک کوی تو
بحری که در صدف، دُر جان پَروَرد تویی
در دامنش امام زمان پرورد تویی
ویرانۀ مزار تو مسجود آسمان
قبر تو کعبۀ دل و صحنت مطاف جان
زوّار هر شب حرمت صاحب الزمان
کوری چشم دشمنت ای قبلۀ جهان
تنها نه سامره، همه عالم دیار توست
هر جا رویم در بغل ما مزار توست
قبر مطهر تو اگر چه خراب شد
یا بر حریم تو ستم بی حساب شد
و آن دلربا ضریح نهان در تراب شد
هرچند قلب شیعه از این غم کباب شد
هر روز قبۀ تو فروزنده تر شود
جاه و جلال و مرتبه ات زنده تر شود
ای نُه سپهر فرش رفیع عبادتت
ای لطف و جود و مرحمت و بذل، عادتت
اقرار کرده دشمن تو بر سیادتت
یاد آمدم به فصل جوانی شهادتت
ای زخم دل هماره فزون از ستاره ات
از ما سلام بر جگر پاره پاره ات
با آن که در محاصره بودی تو سال ها
دیدی ز دشمنان، غم و رنج و ملال ها
کردند با تو از ره طغیان جدال ها
دادی به شیعه عزت و قدر و جلال ها
نور ولایتت ز دل حبس ای شگِفت
چون آفتاب یک سره آفاق را گرفت
داغت به قلب شیعه شراری عظیم شد
خون بر دلت ز کینۀ اهل جحیم شد
روح تو در بهشت الهی مقیم شد
با رفتن تو حضرت مهدی یتیم شد
یا بن الحسن از این همه بیداد، الامان
عجّل علی ظهورک یا صاحب الزمان
ای عدل تو زوال ستم گستری بیا
نادیده کرده بر همه روشنگری بیا
ای آخرین دُر صدف کوثری بیا
ای نور دیدۀ حسن عسگری  بیا
تا کی فراق روی تو آتش به جان زند
تا کی به شیعه خصم تو زخم زبان زند
ای خوانده جنّ و انس و ملک پیر و مقتدات
تو جان جان عالمی و جان ما فدات
خُلق علی و خلق نبی جلوۀ خدات
میثم به این دو مصرع نیکو دهد ندات
یا صاحب الزمان به ظهورت شتاب کن
عالم ز دست رفت تو پا در رکاب کن
 

شاعر : استاد حاج غلامرضا سازگار

 

...:::شعر و سبک میلاد امام حسن عسکری(ع):::...

 

زمین چشم تماشا شد امام عسگری آمد
بهشت آرزوها شد امام عسگری آمد
هوای سامره گلپوش از عطر نفس هایش
گل ایمان شکوفا شد امام عسگری آمد
سروش هاتف غیبی بشارت داد "هادی" را
گره از کار دل وا شد امام عسگری آمد
حسن خویش حسن رویش حسن بویش حسن مویش
تمام حسن پیدا شد امام عسگری آمد
چنان پیچید در صبح ازل گلبوی لبخندش
که عقل از شوق،  شیدا شد امام عسگری آمد
صفا دارد سرور اهل دل در عالم معنا
بساط سور بر پا شد امام عسگری آمد
تجلی کرد در برق نگاهش هیبت حیدر
طلوع مهر زهرا شد امام عسگری آمد
صدای پای او در کوچه باغ زندگی پیچید
حضورش عالم آرا شد امام عسگری آمد
زمان، امشب "کمیل" از شوق سر از پای نشناسد
که - خلقت - باز معنا شد امام عسگری آمد

 

شاعر : کمیل کاشانی

 

...:::شعر و سبک میلاد امام حسن عسکری(ع):::...

 

مهربانا  مهربانی كرده ای
خشت و گل را آسمانی كرده ای
حكمت از دل دُرفشانی می كند
با قلم قلبم تبانی می كند
چشم صحرا را مزیّن كرده ای
نور زهرا را مُبیَّن كرده ای
نُه فلك مجذوب یك دلدار ماند
هفت اقلیم از هبوط یار ماند
آن زمانی كه نه گِل نه آب بود
با تو نَه خورشید نَه مهتاب بود
دستِ ذاتت هستِ مسطور آفرید
از صفاتت چارده نور آفرید
چار و دَه مبهوت یكدیگر شدند
عَلَّم الاَسماء را از بَر شدند
نور واحد چارده تقسیم شد
سال و ماه و هفته ها ترسیم شد
چون نظر كردند بر حالات خویش
ذات را دیدند در مرآت خویش
تا مهّی ، هفته ، از اِعراب یافت
قصّة سبع مثانی باب یافت
تا دل افتد روز و شب در دامشان
ثبت شد ساعات هم بر نامشان
بوی گلهای معطّر می وزد
شنبه ها عطر محمد می رسد
یاس و سُنبل هدیة یكشنبه هاست
عطر زهرا و علی در جان ماست
گُل كند در هر دوشنبه نور عین
گاه  از نور حسن گاهی حسین
هر سه شنبه می وزد عطر سه گل
سین و یاء و صاد اندر هر سُبُل
چهار شنبه موسوی گردد فضا
از رضا و باب و دو ابن الرضا
می شود لب تر ز جام عسگری
هر شب جمعه به نام عسگری
ذكر آب و ذكر باد و ذكر خاك
یا امام عسگری روحی فداك
دوستان محتاج لبخند تو اَند
جمع موجودات در بند تو اَند
ای زمان از بس ترا  دارایی است
در زمین هنگام حُسن آرایی است
باید این احساس را اذعان كنم
آنچه استاد ازل گفت آن كنم
باید از ساقی دلها دم زنم
تا در این میخانه در محكم زنم
آمد آن پشت و پناه شیعیان
شد جمال وجه رحمانی عیان
او بود خورشید كز نو سر زده
یا حسن در وجه اَحسَن آمده
بسكه او مجذوب در توحید شد
ذره هم در پرتوش خورشید شد
آمد آن محنت كش شادی فروش
تا كشد بار ولایت را به دوش
گرچه گردد ساكن تبعیدگاه
می گشاید تا خدا بر شیعه راه
راز دار صُلب منصور است او
معنی نورٌ علی نور است او
شیوه اش هنجار های معنوی است
سیره اش طرح قیام مهدوی است
هرچه گویم از سجایایش كم است
كن توسل حبل عشقش محكم است
تا گدای سامرایش می شویم
بی گمان حاجت روایش می شویم
سامرا گفتم دلم آمد به شور
جشن میلاد است یا شورِ نشور
شیعه احساس غریبی می كند
ذكر ادرك یا حبیبی می كند

 

شاعر : محمود ژولیده

 

...:::شعر و سبک میلاد امام حسن عسکری(ع):::...

 

دوباره عشق سمت آسمان انداخت راهم را
نگاهی باز می گیرد سر راه نگاهم را
کدام آغوش بین خویش جا داده است ماهم را
که برگردانده امشب سوی دیگر قبله گاهم را
من امشب حاجی این قبله این قبله نما هستم
من امشب بندۀ مولای سر من رئا هستم
درون سینه ام انگار شور دیگری دارم
به لطف ساقی امشب در سبویم کوثری دارم
به دستی زلف یار و دست دیگر ساغری دارم
شرابی ناب از انگورهای عسگری دارم
من امشب عشق را تکرار در تکرار می خوانم
حسن جانم حسن جانم حسن جانم حسن جانم
وزیده از پگاه شهر پیغمبر نسیمی که...
...رسیده سالهایی قبل همراه شمیمی که...
...تمام شهر را پر کرد آن فیض عظیمی که...
...خبر داده است باز از جلوه دست کریمی که...
...همان خلق و همان خو در جمالش منجلی باشد
و مثل آن حسن آرام جان یک علی باشد
نگاهت چون مسیحاییست که بر مرده ها جان است
که گاهی لرزه بر اندام مأموران زندان است
و یا ابریست که در آسمان هم حکم باران است
بگو این چشم انسان است یا از آن یزدان است
تو هم جسمی و هم جانی، تو هم ابری و بارانی
صفاتت گفت یزدانی، خدایی یا که انسانی؟
رکاب سامرا را گنبد زرد تو مروارید
حریمت کعبه آمال، قبرت قبله امید
گدایان! هرکجا هستید، امشب هرچه می خواهید
دخیل عشق بندید از همان جا بر در خورشید
اگر که سائل شهر مدینه مجتبی دارد
کسی چون عسگری را هم گدای سامرا دارد
میایی و برای مهدی ات دلداده می سازی
هزاران عاشق در دام عشق افتاده می سازی
ز اشک دیده چشم انتظاران جاده می سازی
برای امر غیبت شیعه را آماده می سازی
میان پرده اسرار خدا را بی صدا گفتی
برای شیعیانت "افضل الاعمال" را گفتی
تو آن معنای پروازی که بی تو هیچ بالی نیست
زلال جاری باران لطفت را زوالی نیست
به جز درد فراق مهدی ات آقا ملالی نیست
یقینا در کنار ماست امشب جاش خالی نیست
دعا کن تا که من هم جمکرانی باشم آقا جان
دعا کن تا ابد صاحب زمانی باشم آقاجان
اجازه می دهی امشب تو را ابن الرضا گویم
صفای مرقد شش گوشه ات را کربلا گویم
غریب سامرا از غربت یک آشنا گویم
برایت قصه ی یک مادر و یک کوچه را گویم
از آن ابری زیر ظلمتش پوشاند ماهش را
از آن مادر که در آن کوچه ها گم کرد راهش را

شاعر : محمد علی بیابانی

 

...:::شعر و سبک میلاد امام حسن عسکری(ع):::...

 

لشکر شادی گرفت ملک جهان را
کرد مسخّر همه کون و مکان را
برد به یک حمله دل پیر و جوان را
داد به جسم وجود روح و روان را
خیز و بپایش فدا کن سرو جان را
داری اگر کن نثار خوب‌تر از جان
وجد و سرور و شعف گشته عبادت
مهر فلک داده با خنده شهادت
آمده بر شیعیان دور سیادت
دور سیادت مگو صبح سعادت
صبح سعادت مگو روز ولادت
ولادت حجّت قادر منان
یازدهم اختر برج ولایت
ماه محمد جمال شمس هدایت
ابر کرم فلک جود بحر عنایت
قصّة فضل ورا نیست نهایت
کار نمی‌آید از شعر و حکایت
لال در اینجا بود منطق انسان
عروس زهرا حُدیث قرص قمر زاد
هشتم ماه ربیع پاک پسر زاد
بهر امام دهم نور بصر زاد
از شجر احمدی طرفه ثمر زاد
بلکه برای همه خلق پدر زاد
خلق به خاک درش در خط فرمان
او که به صلبش بود مصلح عالم
او که به خاکش بود چهرۀ آدم
او که ثنایش کنند آدم و خاتم
او که مدیحش بود ذکر دمادم
جنّت بی جلوه‌اش خانۀ ماتم
دوزخ در سایه‌اش روضۀ رضوان
اهل ولا سرخوش از ساغر اویند
خلق خدا جمله در محضر اویند
جن و ملک سر به سر عسگر اویند
پیر و جوان چون گدا بر در اویند
خیل نبیّین ثنا گستر اویند
بلکه خدا وصف او گفته به قرآن
از افق حسن غیب ماه برآمد
مهر جمالات حق جلوه گر آمد
یا رخ پیغمبر از پرده درآمد
یا که علی را مبارک پسر آمد
یا پدر حجت منتظر آمد
حُسن حَسن در حسن گشته نمایان
او که سراپا بود روح مجرّد
او که به مهرش کم است خلد مخلّد
او که ز قهرش دمی است نار مؤبّد
او که سلامش دهد خالق سرمد
او که ثنایش سرود شخص محمدi
من به چه مضمون کنم مدحتش عنوان
این حَسنی حُسن حّی متعال است
این گل نورسته احمد و آل است
یازدهم قبلة اهل کمال است
هم بخدا مظهر حُسن و جمال است
هم به نبی وارث قدر و جلال است
جلوۀ خوبان زوی گشته فروزان
ای پدر و مادرم هر دو فدایت
ای به لب اهل ذکر مدح و ثنایت
قبلة دل های پاک صحن و سرایت
باغ جنان عاشق روی گدایت
مستی اهل دل از جام ولایت
تا که شود بر سر کوی تو قربان
گرچه تنت کرده در سامره منزل
لیک بود چون خدای جای تو در دل
عصیان با عفو تو است طاعت کامل
طاعت بی مهر تو است کوشش باطل
گردد بر مور اگر لطف تو شامل
گیرد از اقتدار جاه سلیمان
هم تو به جسم وجود روح روانی
هم پسر رهبر کشور جانی
هم پدر مصلح کلۀ جهانی
هم به جمال خدا نور عیانی
هم به دل اهل دل راز نهانی
هم شده بر درد جان نام تو درمان
روی تو ز آغاز بود شمع مرادم
دوستی‌ات از نخست مانده بیادم
گر بپذیری مرا دل به تو دادم
هست همین هستی روز معادم
شعلۀ عشقت کشد سر ز نهادم
جان و تنم را در این شعله بسوزان
گرچه بود طلعتت از همه مستور
دیدۀ دل را دهد یاد رخت نور
وای بر آن دیده‌ای کز تو بود کور
آه به حال دلی کز تو شود دور
بارگهت را بود بارقۀ طور
نقش زمینش هزار موسی عمران
جز به سر کوی تو راه نپویم
جز به لب جوی تو نامه نشویم
دیده به هر سو نهم روی تو جویم
دست به هر گل برم عطر تو بویم
"میثمم" و غیر مدح از تو نگویم
تا به سر دار عشق بگذرم از جان

 

شاعر : استاد حاج غلامرضا سازگار

 

...:::شعر و سبک میلاد امام حسن عسکری(ع):::...

 

پَرِ شکسته به بالا نمی رسد هرگز
تلاش می کند اما نمی رسد هرگز
کبوتری که هوایی نشد در این وادی
به آسمان تمنا نمی رسد هرگز
اگر اجازه نیاید که تا ابد معشوق
به سوی خانه لیلا نمی رسد هرگز
چنان مقام به عشاق می دهد الله
به فکر مردم دنیا نمی رسد هرگز
مقام و سلطنت و پادشاهی عالم
به پای رعیتی ما نمی رسد هرگز
و بی ولای تو و خانواده ات آقا
کسی به عالم معنا نمی رسد هرگز
بدون گوشه ی چشم تو شیعه در محشر
به خاک بوسی زهرا نمی رسد هرگز
مسیح آل محمد ، مسیح زهرایی
به گرد پای تو عیسی نمی رسد هرگز
پَرَم به شوق هوای تو وا شده آقا
کبوتر تو به سویت رها شده آقا
زمان مستی ما انتها ندارد که
مریض عشق تو بودن دوا ندارد که
بهشتِ من تویی آقا، بهشت را چه کنم
بهشت بی گُلِ رویت صفا ندارد که
نمی دهم به بهشت خدا حریم تو را
بهشت قد حریم تو جا ندارد که
فدای بنده نوازی و مهربانی تو
سرای لطف تو شاه و گدا ندارد که
کجاست حاتم طایی ببیند اینجا را
کسی شبیه تو دست عطا ندارد که
سرای توست پذیرای آرزومندان
کسی به قدر تو حاجت روا ندارد که
میان این همه القاب نیک هیچ اسمی
صفای کنیه ابن الرضا ندارد که
تویی که آینه حی ذوالمَنَنت خوانم
عزیز قلب رضایی تو را حسن خوانم
امام عسگری، آقا، امیر، مولانا
دو دست خالی ما را بگیر، مولانا
گدای نیمه شب، بین این گذر هستم
بیا و توشه بده بر حقیر مولانا
نگاه روشن خود را ز ما دریغ مکن
منم به دام نگاهت اسیر مولانا
به نفس سرکش و طغیان گرم نگاهی کن
دعا نما که شوم سر به زیر مولانا
بصیرتی بده آقا که راه کج نروم
تویی تو آینه ی یا بصیر مولانا
به کوری همه دشمنان، خدای کریم
نوشته نام تو را از غدیر مولانا
تویی که چشمه ناب معارفی آقا
کمال سیر و سلوک هر عارفی آقا
هر آنچه ناز فروشی تو، مشتری هستم
میان صحن تو دنبال نوکری هستم
دعای بال قنوتم که مستجاب شدم
که تحت رایت عشقم پیمبری هستم
هزار مرتبه مدیون ربنای تو ام
اگر که شیعه مجنون حیدری هستم
به انقلاب و نام خمینی همیشه محتاجم
به یاد خون شهیدان کوثری هستم
چه منتی به سر من نهاده دست شما
که تابع سخن رهبری هستم
شباهتی است میان دل من و دل تو
شباهتی است که مثل تو مادری هستم
به روز حشر کشم نعره های مستانه
که من غلام غلامان عسگری هستم
مجیر آل رسولی مدد ابالمهدی
فروغ چشم بتولی مدد ابالمهدی
عطش میان حرم رود نیل می گردد
سرشک دیده ما سلسبیل می گردد
کسی که زائر قبر غریبتان باشد
میان آتش غمها خلیل می گردد
ندارد هیچ تعجب که در کنار شما
کبوتر حرمت جبرئیل می گردد
به حج نرفته ای اما طواف درگاهت
هزار حج خدا بی بدیل می گردد
به حلقه های ضریحی که نیست در حرمت
دل شکسته زائر دخیل می گردد
دوباره پای برهنه به جاده می آئیم
به سوی صحن و سرایت پیاده می آئیم
چقدر پای برهنه ، چقدر دیده ی تر
دویده بین بیابان ، دویده بین گُذر
چقدر پای برهنه ز خانواده ی تو
چقدر پای ورم کرده با دلی مضطر
چقدر پای برهنه علی زمین افتاد
چقدر خورده زمین همره علی ، مادر
چقدر پای برهنه علی خجالت داشت
نه از مدینه ، خجالت کشید از همسر
غم مدینه فزون شد ، به کربلا آمد
چقدر پای برهنه دوید یک دختر
رسید و دید برادر تنش برهنه شده
رسید و دید دگر پشت و رو شده پیکر
میان طور چرا چکمه پوش آمده است
چرا هنوز لگد می خورد تنِ بی سر
پدر که رفت به جای تمام خواهرها
به روی خار مغیلان دوید یک دختر
اگر چه پای برهنه هزار غم دارد
ولی امان ز موی دختران بی معجر

شاعر : محمد جواد پرچمی

 

...:::شعر و سبک میلاد امام حسن عسکری(ع):::...

 

دنیای با حضور تو زیباست واقعا
قطره کنار چشم تو دریاست واقعا
شاعر به عشق روی شما خط خطی کند!
اینجا قلم به شوق تو برپاست واقعا
در بین واژه های سرودم نزول کن
دفتر بدون نام تو تنهاست واقعا
ای نازنین به یمن قدوم مبارکت
امشب قشنگترین شب یلداست واقعا
تو آمدی ملائکه انگشت بر دهان ...
آری جمال ناز تو زیباست واقعا
تو آمدی حقیقت افسانه ها شوی
مجنون چشم های تو لیلاست واقعا
تو آمدی که عزت و شوکت بیاوری
آری گدای کوی تو آقاست واقعا
خوش آمدی جان جهان و جهان جان
خوش آمدی حضرت آقای مهربان
شور میان هر غزل شاعرانه تو
زیباترین تغزل در هر ترانه تو
هستی بدون مهر ومحبت که مرده است
عشق بدون چون و چرای زمانه تو
اغراق نیست از همه عالم سرآمدی
یکتا شبیه ذات احد جاودانه تو
شایسته ی مقام شریف ولایتی
ای جانشین خوب خدای یگانه تو
مملو از خدا شده است ، شک نمیکنم
- قائم مقام حضرت حق- کاویانِ تو
دیوانه ی مرام شما تا همیشه من
ارباب بامروت من در زمانه تو
بر مهر وماه وشمس وفلک طعنه میزنی
آقای عالمی و ابالمهدی منی
من خاکسار کوی تو ، عبد خدایی ام
بچه محله ی توأم و سامرایی ام
من با نگاه مادرتان محضر شما
مشغول کارو کسب شریف گدایی ام
تو انتهای جاده ی جود وکرامتی
من - سائل نگاه توأم- ابتدایی ام
وقتی تو دومین حسن خانواده ای
آری منم به عشق شما مجتبایی ام!
فرقی نمی کند بخدا نور واحدید...
شش گوشه ی تو بوسه زدم کربلایی ام!
گوشه نشین هرشب بزم غمت منم
لطمه زن مصیبت هر عمه ات منم
آقا شما بگو غم غربت چگونه است
زندانی واسیر واسارت چگونه است
آقا بگو که در غل و زنجیر اهل زور
همراه سوز و درد و حرارت چگونه است
آقا شما بگو بد و بیراه و افترا...
آقا شما بگو که جسارت چگونه است
یک تکه نان خشک وکمی هم کپک زده... !
آقا بگو که طعم حقارت چگونه است
آقا بگو که شیوه ی مردانگی نبود
آقا بگو نهایت غارت چگونه است
با گوشواره و دو سه معجر نمیشود
آقا بگو اساس تجارت چگونه است
آقا بگو که دشت بلا دشت فتنه شد

حتی سر سه ساله ی زینب برهنه شد


شاعر : علیرضا خاکساری

 


مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
پایگاه فرهنگی و مذهبی روز بیداری با هدف خدمت به عموم مردم راه اندازی گردیده است. هر روز با جدیدترین مطالب فرهنگی و مذهبی بروز هستیم. جدیدترین مداحی های اجرا شده توسط مداحان سراسر کشور در اینجا قرار می گیرد. امیدواریم بتوانیم قدمی هر چند کوچک جهت بالا بردن سطح فرهنگی و اعتقادی مخاطبان خود برداریم. نظرات و پیشنهادات خود را با ما در میان بگذارید. با ما همراه باشید و ما را به دیگر دوستان تان معرفی نمائید. www.RoozeBidari.ir
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 2043
  • کل نظرات : 61
  • افراد آنلاین : 31
  • تعداد اعضا : 626
  • آی پی امروز : 314
  • آی پی دیروز : 266
  • بازدید امروز : 706
  • باردید دیروز : 396
  • گوگل امروز : 3
  • گوگل دیروز : 3
  • بازدید هفته : 2,874
  • بازدید ماه : 2,874
  • بازدید سال : 69,789
  • بازدید کلی : 8,534,078
  • کدهای اختصاصی