شعر و سبک ولادت حضرت رسول(ص)
اشعار و سبک ولادت حضرت رسول(ص)
سوگند به هر سوره ی قرآنِ محمد
سر تا سرِ عالم شده حیرانِ محمد
صد ها چو سلیمانِ نبی جمله گدایند
گر پهن شود سفره ی احسانِ محمد
همواره ز « اللّه » گرفت إذنِ دخولش
جبرییلِ امین گر شده مهمانِ محمد
صد کافرِ سودا زده را اهلِ دعا کرد
باور بنمای آن لبِ خندانِ محمد
خورشید فروزان همه دم وام گرفتست
تا محشر از آن گوهرِ دندانِ محمد
محبوبِ خدا باشد و بیگانه زِ غیر است
آنکس که بود بر سر پیمان محمد
صد عارفِ چون بهجت و صد ها چو خمینی
باید بنویسند ز عرفانِ محمد
آن لحظه که در سینه ی ما شورِ کسی نیست
ای کاش زنم دست به دامانِ محمد
شاعر : سیروس بداغی
•.•.•.•.•.•.•.•اشعار ولادت حضرت رسول(ص).•.•.•.•.•.•.•.•
گل ِ خنده،به روی حیدر مبارکه
بر مسلمین عید پیغمبر مبارکه
صلوات ِ خدا بر احمد،سیّدُنا یا محمد
چون جلوه گر شده،آن خورشید وفا
آوای کائنات،شد مدح مصطفی
خوش آمدی ای،آیت رحمت خدایی
نبیّ اکرم،سَرور ِ کُلّ ما سوایی
ختم ِ رسولان،تو محمد تو مصطفایی
ابالقاسم،یا رسول الله یا محمد...
شهر مکه از قدومت گلفشان شده
اشک شوق ِ دیده ی خوبان روان شده
ذکر دل اهل یقین،یا رَحمة لّلعالمین
روح ِ ایمان ِ ما،نور ِ قرآن ِ ما
کاش قربانی شود،در راهت جان ما
تمام ِ عُمر نوکری میکنم برایت
برای تو ، وَ به اولاد و بچه هایت
رسولُ الله، ای همه هستیَم فدایت
ابالقاسم،یا رسول الله یا محمد...
ای مظهر ِ جَلَوات ِ حیّ سرمدی
حجت الله،صادق ِ آل ِ محمدی
آمدی ای شمس دلها،گل یاس ِ باغ ِ زهرا
ای خورشید ِ عیان،ای شاه ِ اِنس و جان
از نور ِ روی تو،شد نورانی جهان
بنفسی انت،جلوه ی حیّ سرمدی تو
بنفسی انت،صادق ِ آل احمدی تو
بنفسی انت،نور چشم محمدی تو
ولیُ الله یبن الزهرا یا حجتَ الله...
•.•.•.•.•.•.•.•اشعار و سبک ولادت حضرت رسول(ص).•.•.•.•.•.•.•.•
میشینه دوباره رو لبای عاشقا
(مدد یا مصطفی)2
میگیره دلامون دوباره بوی خدا
(مدد یا مصطفی)2
پا میزاره به دنیا نبیِ خدا
میشه با مقدمش جشن و شادی به پا
چکیده شبنم ، فراری شد غم ، رسیده خاتم
مدد یا مولا (3) یا رسول الله
*******
کیه که یه عالم به نگاهش عاشقه
(امام صادقه)2
کیه که وجودش ریشهِ حقایقه
(امام صادقه)2
خوش به حال دلی که شده جعفری
میشه از عشق آقا دلا حیدری
میخونیم روزی ، تو صحنت آقا ، مدد یامولا
مدد یامولا (3) عزیز زهرا
شاعر : ابوالفضل آلوئیان
•.•.•.•.•.•.•.•اشعار و سبک ولادت حضرت رسول(ص).•.•.•.•.•.•.•.•
آمدی این همه خورشیــــــــد ، به ایمان دادی
مرده بود آدم و عالم ، به زمیــــــــن جان دادی
کشتـــزاران جهان ، خشک و سترون شده بود
لطف کردی و به مـــــا ، لالــه و ریحـــان دادی
همه جــا شعبــــده ی ساحــــر فرعونی بــود
چشم وا کردی و آن تحفـــــه ی کنعـــان دادی
کعبـــه در سیـطره ی نعــره ی شیطان گم بود
مهربانا ! تــــــــو به او مهــــــر سلیمــان دادی
دل خاکستـــری ام را سحری روشــــــــن کن
ای که با صاعقه ای آتــش پنهــــــــــان دادی !
شاعر : فضل الله قاسمی
•.•.•.•.•.•.•.•اشعار و سبک ولادت حضرت رسول(ص).•.•.•.•.•.•.•.•
ملائکه سر راش
گل می ریزن زیر پاش
دریای لطف خدا
موج می زنه تو نگاش
رو لبهاش آیه لبخنده خورشید تابنده پیش نور چشماش فانوسه
جبراییل باچه شور و ذوقی با چه اشک شوقی خاک پاشو داره می بوسه
دیگه خزون دلامون موسم بهاره
روی سر ما می باره پولک ستاره
یاابالزهرا مددی مولا
******
پریشون تو شدم
غزلخون تو شدم
من از قدیم ندیما
مسلمون تو شدم
ساکن خطه ی ایرانم
وارث سلمانم
دم می گیرم اسم شمارو
به لطف توئه که دلدارم
عمریه من دارم
روسرم سایه ی رضارو
بازم پرمی گیره دل از قفسه ی سینه
پرواز می کنه و می ره حرم مدینه
یاابالزهرا....
********
هرکسی حیدریه
یا خیلی مادریه
بدونه که شیعه ی
مکتب جعفریه
خوشبخته بادل زهرایی
می شه کربلایی
تا همیشه فردی لایقه
اونیکه بادعای حیدر
تا به روز محشر
شیعه ی حضرت صادقه
مولا همیشه و هرجا به شما می نازیم
کاشکی برسه یه روزی بقسعو بسازیم
ای گل زهرا...
*******
شاعر : اسماعیل شبرنگ
•.•.•.•.•.•.•.•اشعار و سبک ولادت حضرت رسول(ص).•.•.•.•.•.•.•.•
جبرئیلی که از او جلوه ی رب می ریزد
به زمین آمده و نقل طرب می ریزد
دارد از نخل خبرهاش رطب می ریزد
خنده از لعل لب «بنت وهب» می ریزد
آمنه ! پرچم توحید برافراشته ای
آفرین ! دست مریزاد ! که گل کاشته ای
پیش گهواره ی خورشید ، قمرها جمع اند
ملک و حور و پری ، جن و بشرها جمع اند
بعد تو شاید و امّا و اگرها جمع اند
وسط بتکده ها باز تبرها جمع اند
ماه و خورشید و فلک مژده به عالم دادند
لات و عزی و هبل ، سجده کنان افتادند
یوسف مکّه شدی بس که جمالت زیباست
چه قدر ای پسر آمنه ! خالت زیباست
رحمت واسعه ای ، خلق و خصالت زیباست
چه کسی گفته که زشت است بلالت؟! زیباست
ای که در دلبری از ما ید طولی داری
« آن چه خوبان همه دارند تو تنها داری »
هدف خلقتی و خواجه ی لولاک شدی
«انمّا» خواندی و از رجس و بدی پاک شدی
یکی یک دانه ی حق ، محور افلاک شدی
در جنان صاحب یک باغ پر از تاک شدی
ما که از باده ی پیغمبری ات مدهوشیم
فقط از جام تولای تو مِی مینوشیم
تا تو هستی به دل هیچ کسی غم نرسد
از کرمخانه ی تو هیچ زمان کم نرسد
به مقام تو که درک بنی آدم نرسد
پر جبریل به گرد قدمت هم نرسد
شب معراج ، تو از عرش فراتر رفتی
به ملاقات علی - ساقی کوثر - رفتی
آمدی امر نمایی که امیر است علی
ولی الله وَ مولای غدیر است علی
اوج فتنه برسد باز بصیر است علی
صاحب تیغ دو دم ، شیر دلیر است علی
چه بلایی به سر اهل هنر آورده
ذوالفقارش که دمار از همه در آورده
« اوّل ما خلقَ الله » فقط نور تو بود
حامل وحی خدا خادم و مأمور تو بود
یکی از معجزه ها سبحه ی انگور تو بود
دوستی علی و فاطمه منشور تو بود
ما گرفتار تو و دختر و داماد توایم
تا قیامت همگی نوکر اولاد توایم
پشت تو فاطمه و حضرت حیدر ماندند
اهل نجران ، همه در کار شما درماندند
نسل تو سبز و حسودان تو ابتر ماندند
نوه هایت همگی سید و سرور ماندند
ای پیمبر ! چه نیازی به پسرها داری ؟!
صاحب کوثری و حضرت زهرا داری
ای عبای نبوی ! پنج تنت را عشق است
ای اولوالعزم ! علی - بت شکنت - را عشق است
یاس خوشبو و حسین و حسنت را عشق است
می نویسم که اویس قرنت را عشق است
برده هوش از سر ما عطر اویس قرنی
حرف من حرف اویس است : تو در قلب منی
زندگی تو که انواع بلاها را داشت
با وجودی که ابوجهل سر دعوا داشت
خم به ابروت نیامد ، لب تو نجوا داشت
صبرت ایّوب نبی را به تعجب وا داشت
بت پرستی که برای تو رجز می خواند
به خدا مال زدن نیست ، خودش می داند
ای که در شدّت غم چهره ی بازی داری
چون مسیحا چه دم روح نوازی داری
تا که چون شیرخدا شیر حجازی داری
به فلانی و فلانی چه نیازی داری ؟!
کوری چشم حسودان زمین خورده و پست
افتخار تو همین بس که کلامت وحی است
عشق تو عاشق بی تاب عمل می آرد
قمر روی تو مهتاب عمل می آرد
خم ابروی تو محراب عمل می آرد
خاک پای تو زر ناب عمل می آرد
همه ی عشق من این است مسلمان توام
عجمی زاده و همشهری سلمان توام
شاعر : محمد فردوسی
شاعر : محمد فردوسی
•.•.•.•.•.•.•.•اشعار و سبک ولادت حضرت رسول(ص).•.•.•.•.•.•.•.•
ربيعِ اولين را روز هفده چون سحر آمد
ز پشت كوه ها خورشيد گر دون جلوه گر آمد
مسلّح شد سپاه خير و بهر جنگِ شر آمد
فراري گشت شام بردگي ، صبح ظفر آمد
ز شرق و غرب عالم از شگفتي ها خبر آمد
ديار ساوه را مي بود ، درياي خروشاني
كه آن را مي پرستيدند ، خلق از روي ناداني
چنين روزي مبارك خشك شد آن بحر در آني
نمكزاري عيان شد ،گشت باطل نقش شيطاني
به جايش در سماوه نهر آبي جلوه گر آمد
به ابليس لعين آن روزِ روشن ، شامِ تار آمد
به رويش بسته باب آسمان از كردگار آمد
در ايوان مدائن هم شكستي آشكار آمد
پريشان گشت خوابش ، شاهِ ايران بيقرار آمد
كسي كز او شود بتخانه ها زير و زبر آمد
ز ميلاد محمد ، انبيا خوشحال گرديدند
قريشي ها ز يمنش ، صاحب اجلال گرديدند
همه بت ها به خاك افتاده ، شاهان لال گرديدند
تمام سحر ها محكوم بر ابطال گرديدند
ميان چار اُمّ و هفت اَب از او اثر آمد
تمام انبيا بودند از اول بشير او
همه آزادگان باشند تا آخر اسير او
نديده است و نبيند ديده ي گردون نظير او
امير است و امير المؤمنين باشد وزير او
مبارك باد بر خيل بشر ، خير البشر آمد
مبارك يا بني آدم ! رسول نور پيدا شد
تمام معجزات انبيا از او هويدا شد
به دست حضرتش قانون عدل و داد امضا شد
عيان شد طلعتي كز آن منوّر طور سينا شد
جناب عقل كل ، هادي السّبل از دادگر آمد
احيد و ماحي و داعي،بشيراست اين نذيراست اين
شهيدو شاهدو حاشر، سراجي بس منير است اين
بسوي خلق ازخالق سفيراست اين سفيراست اين
ز پا افتادگان ، درماندگان را دستگير است اين
نخستين نور خلقت ، آخرين پيغامبر آمد 1
قريشي ، ابطحي ، مكي ، نبيّ مصطفي الامجد
خصالش جمله محمود و لسان حامد ، لقب احمد
اباالقاسم ، ابا الزهرا ، مقفّي ، مؤتمن ، اسعد
هم او مقصود از خلقت ، هم او آگاه از مقصد
سعادتمند آن كاو در پيِ اين راهبر آمد
الا ! اي آمنه ، نوزادي از گل بهتر آوردي
به جسمِ آفرينش جان ، به فرقش افسر آوردي
سرافرازان عالم را امام و سرور آوردي
ز درياي نبوّت ، در كف خود گوهر آوردي
مبارك باد ، اي بانو ! تو را نور بصر آمد
به دنيا آمد آن طفلي كه ختم المرسلين گردد
به او نازل ز حيّ فرد ، قرآن مبين گردد
امان بر كلّ هستي ، خلق عالم را امين گردد
ستون آسمان ، شاه زمان ، ماه زمين گ ردد
سرانگشتش ، دليل معجزِ شق القمر آمد
محمد آمد و دارد به كف منشور تقوا را
كند مهد عدالت شرق و غرب ملك دنيا را
به ياريّ علي او بشكند در كعبه بت ها را
هم اوگويد : پرستش ، خاص باشد حيّ يكتا را
زمان سجده بر بت هاي سنگ و چوب ، سر آمد
محمد آمد و اين مژده دارد بهر مادر ها
نمي گردند ديگر زنده سهمِ گور ، دختر ها
نبيّ مصلح آمد تا شوند اصلاح ، باور ها
كند تقديم دنيا مكتبش سلمان و بوذر ها
شب ظلم و ستم طي گشت و هنگام سحر آمد
محمد آمده ، ايثار و انفاق است فرمانش
بیاموزد به انسان معرفت ، آيات فرقانش
كه رنگ پوست نَبود برتري ، تقواست ميزانش
هزاران بار بادا جان شيرينم به قربانش
كز او در خرمن شيطانيان پيدا شرر آمد
شب بعثت شود نازل ز بام آسمان تاجش
ز اهل دل بَرد دل ماجراي شام معراجش
تمام مردمان ، امروز و فردايند محتاجش
بُود درياي رحمت ، جرم ها شويند امواجش
خوشا آنكس كه در اين بحر غفران غوطه ور آمد
الا ! اي (( ايزدي )) گشته نصيب الطاف دادارت
كه اف تاده است با پيغمبر و آلش سر و كارت
چه خوش باشدكه درمحشرشونداين خاندانيارت
چو گرديده است وقف عترت اطهار ، اشعارت
به كامِ جان ،كلامت خوشتر از شهد و شكر آمد
1 نبي مكرم (ص) فرمودند : خداوند مرا در تورات احيد خواند ، چون جسدهاي اُمّتم بر آتش حرام گرديده ؛ در زبور
ماحي خواند ، زيرا به سببِ من محو مي گرداند عبادت بت ها را ؛ حاشر خواند ، زيرا ز مان امت من به حشر متصل است ؛
مقفّي خواند، چون ازقفاي انبيا مبعوث شدم ؛ داعي خواند، چون دعوت كننده ام به دين خدا ؛ نذير خواند، چون مي ترسانم
به آتش هركه مرا نافرماني كند ؛ بشير خواند، چون بشارت مي دهم مطيعان خود را به بهشت و ...آن حضرت را القاب ديگر
در كتب آسماني مي باشد . رجوع كنيد به علل الشرايع ، خصال ، معاني الاخبار ، مناقب ، تفاسيرقرآن ، حيات القلوب و ...
شاعر : امیر ایزدی
•.•.•.•.•.•.•.•اشعار و سبک ولادت حضرت رسول(ص).•.•.•.•.•.•.•.•
مولانا یا رسول الله...
به جهان آمد نور المبین/رحمة للعالمین
ذکر ملائک کوثر و نور و تبارک/میلاد ختم الانبیا بادا مبارک
ای کعبه ی دلها مدد/مولا ابالزهرا مدد
مولانا یا رسول الله...
با شعف شد قلبشان همراه/آمنه و عبدالله
رخساره اش زیباتراست از ماه و خورشید
گردیده هر شام و پگاه/ذکر دلم روحی فداه
مولانا یا رسول الله...
آمده گل پسر زهرا/صادق آل عبا
نور خدا بر دیده ی ما گشته ظاهر/خنده نشسته بر لب امام باقر
شمس حقایق آمده/امام صادق آمده
صادق آل عبا یا مولا یا مولا...
•.•.•.•.•.•.•.•اشعار و سبک ولادت حضرت رسول(ص).•.•.•.•.•.•.•.•
بلغ العلی بکماله،کشف الدجی بجماله
حَسُنت جمیع خصاله،صلو علیه و آله
همه هستیَم به ره ِ خدا،وَ به عشق خاتمُ الانبیا
وَ به لطف آن شه لافتی،وَ دعای عصمت کبریا
به فدای جلوه ی احمدی،به فدای نور محمدی
بلغ العلی بکماله...
تو تمام ِ مظهر ِ یا ربی،تو شُکوه ِ باور ِ مذهبی
تو فروغ ِ انجم ِ مکتبی،همه زیر ِ دِین ِ تو یا نبی
ز جهانیان تو سرآمدی،به فدای نور محمدی
بلغ العلی بکماله...
مَلَک ِ سما سائل ِ درت،سائل ِ در و خاک محضرت
به فدای عترت اطهرت،اهل بیت و سوره ی کوثرت
تو رسول و مصطفیَ الاَمجدی،به فدای نور محمدی
بلغ العلی بکماله...
سینه ی تو مَهبط ِ وحی ِ حق،وَ به اذن تو فلق و شفق
نور ِ حمد و واقعه و عَلَق،وَ نثار ِ روی تو صد طبق
گل باغ خالق ِ سرمدی،به فدای نور محمدی
بلغ العلی بکماله...
•.•.•.•.•.•.•.•اشعار و سبک ولادت حضرت رسول(ص).•.•.•.•.•.•.•.•
فرخنده جشن ِ مسلمین بادا مبارک
میلاد ختم المرسلین بادا مبارک
آمد به دنیا،آن نور ِ سرمد
ذکر دوعالَم،شد یا محمد
ماه ِ ربیع و،عید پیمبر، عیدی بگیر از ، زهرا و حیدر
الله و اکبر الله و اکبر
مولا رسول الله یا احمد یا محمد...
عالَم شده از مقدمش آیینه بندان
از نور ِ رویش آسمانها شد چراغان
آیینه دار ِ ، عصِمت خوش آمد
دریای لطف و رحمت خوش آمد
با شور و شادی با دیده ی تر، عیدی بگیر از ، زهرا و حیدر
لله و اکبر الله و اکبر
مولا رسول الله یا احمد یا محمد...
جان ِ جهان آن مصحف ناطق خوش آمد
فرزند زهرا حضرت صادق خوش آمد
ای مذهب از تو پاینده آقا
از علم تو دین شد زنده آقا
از برکت ِ این مولود ِ کوثر، عیدی بگیر از ، زهرا و حیدر
الله و اکبر الله و اکبر
مولا رسول الله یا احمد یا محمد...
این انقلاب و نهضت ِ ما تا به آخر
مدیون بُوَد بر مکتب آل پیمبر
هستیم همیشه ما با شهیدان
در راه عترت در راه ِ قرآن
همراه ِ ملّت همراه ِ رهبر، عیدی بگیر از ، زهرا و حیدر
لله و اکبر الله و اکبر
مولا رسول الله یا احمد یا محمد...
•.•.•.•.•.•.•.•اشعار و سبک ولادت حضرت رسول(ص).•.•.•.•.•.•.•.•
سُرور ِ ماه ِ ربیع و،میلاد حضرت ِ احمد
صلی الله ُ علیک َ،سیدُنا یا محمد
مبارکه نور ِ ختمی مرتبت که جلوه گردیده به عالَم
مبارکه مقدم ِ آن سَروَری که بر نبییّن گشته خاتم
چراغونی شده از فیض ِ قدومش جنت و عرش مُعظّم
قبله ی دلها خوش آمدی مولا،یا ابا الزهرا خوش آمدی مولا
یا ابا الزهرا خوش آمدی مولا...
سِزَد که در ره ایمان،فدای تو بشود جان
ز لُطف تو همه هستیم،به راه ِ عترت و قرآن
یا مصطفی ای تمام ِ آفرینش تا ابد در زیر ِ دِینت
یا مصطفی،ای شده از جان مدیحه خوان تمام ِ عالمینت
یا مصطفی نظری کن جان ِ مولا بر محبین ِ حسینت
از تو میخواهیم ای یار ِ بی همتا،هم مدینه هم کرببلا آقا
یا ابا الزهرا خوش آمدی مولا...
از سوی آسمون ِ عشق،سر زده نور حقایق
آمده یوسف زهرا،امام ِ جعفر ِ صادق
مبارکه ششمین نور خدا از نسل و اولاد پیمبر
مبارکه خنده ی لاله به صحرا عطر گلهای صنوبر
مبارکه جلوه های شور و شادی در دل ِ زهرا و حیدر
نور مهر و ماه،ای مصحف ناطق،یا ولیَ الله یا حضرت ِ صادق
یا ولیَ الله یا حضرت ِ صادق
•.•.•.•.•.•.•.•اشعار و سبک ولادت حضرت رسول(ص).•.•.•.•.•.•.•.•
در سال عام الفیل شد شادان زمین و آسمان
در هفده ماه ربیع شد زاده یک در نهان
شادی کنان هفت آسمان ،خورشید خندد همچو ماه
انجم به رقصند وطرب اندر میان کهکشان
ایوان کسری آمده تا که خراب او شود
آتشکده خاموش شد در مقدمش شادی کنان
بتها همه بر روی خود روی زمین افتاده اند
دریای ساوه اینزمان از آب نا دارد نشان
مکه چراغانی شده آید صدای هلهله
عبد المطلب جد او دارد فراوان میهمان
بنگر که مامش آمنه قرص قمر دارد به کف
کز طلعت نورش شده روشن زمین وآسمان
گشته محمد نام او از سوی جدش انتخاب
ریزند پیش پای او گلهای شادی عرشیان
هم مصطفی واحمد ومحمود عالم می شود
باشد امین ومکه از یمن وجودش در امان
آمد به دنیا آنکه در خیل رسل خاتم شود
می آورد اسلام را از بهر عالم ارمغان
آرد کتابی بهر ما از گفته های کردگار
هرکس زقرآن دور شد افتدبه خسران وزیان
اسلام آمد تا عرب از جهل خود آید برون
مومن شود بر قدرت یکتا خدای مهربان
اسلام آمد بر جهان رنگ عدالت را زند
در بین مردم آورد اخلاق نیکو را عیان
اسلام آمد تا شود تقوای ما میزان ما
تا هر مسلمان گیرد از نفس بداندیشش عنان
در روز میلاد نبی جشن وطرب باشد بپا
هر جا که از اسلام او در این جهان باشد نشان
اسلامیان آیید تا آوای وحدت سر دهیم
حبل خدا گیریم تا اسلام باشد جاودان
شاعر : اسماعیل تقوایی
•.•.•.•.•.•.•.•اشعار و سبک ولادت حضرت رسول(ص).•.•.•.•.•.•.•.•
امشب زمین کند به سماوات سروری
امشب نسیم مکّه کند روح پروری
امشب به دور مکّه مه و مهر و اختران
از زهره تا زحل همه گشتند مشتری
امشب زخاک رفته بر افلاک موج نور
امشب به عرش، فرش زند کوس برتری
آمد خلیل بت شکنِ دهر با تبر
افتاده لرزه بر تن بت های آذری
بت های کعبه نغمه ی تهلیلشان به لب
اخجار مکّه کرده به تقدیس گوهری
نوشیروان! زکنکره ی قصر خویشتن
بشنو سرود معدلت و دادگستری
دریای ساوه، رود سماوه شدند خشک
حیرت برند هر دو به اسرار دیگری
تاج شرف نهاده خدا بر سر بشر
افتاده شور در ملک و حوری و پری
مسدود شد به روی شیاطین، ره سپهر
از کاهنان گرفته شده علم ساحری
آتشکده خموش و بتان سرنگون به خاک
افتاده نطق پادشهان از سخنوری
مرد و زن و فقیر و غنی کوچک و بزرگ
خوانند عاشقانه سرود برابری
باید دهند یکسره قوم و قبیله ها
بر دست یکدیگر همه دست برادری
محشر نگشته، واقعه ی محشر آمده
ملک وجود پر شده زآیات محشری
رازی است بس شگفت زآیات سرمدی
سرّی است بس عجیب زگفتار داوری
باور کنید نور عدالت دمیده است
باور کنید طی شده دور ستمگری
باور کنید مژده ی میلاد احمد است
باور کنید عید بزرگ محمّد است
اعیادِ خلق دیگر و این عید، دیگر است
باور کنید عید خداوند اکبر است
آئینه ی جمال نبی را نگه کنید
آئینه ی جمال خداوند منظر است
بی جبرئیل بانگ خداوند بشنوید
زیرا خدا به وصف نبی مدح گستر است
زیباترین کلام الهی درود اوست
کز هر چه بگذری سخن دوست خوشتر است
از کاخ های سرخ یمن تا قصور شام
با نور آن جمال منوّر منوّر است
ای آمنه، عزیز تو نامش محمّد است
نامش محمّد است و محمّد پیمبر است
ای آمنه محمّد تو فخر انبیاست
دستش ببوس کز همه پیغمبران سر است
از خالق و ملائکه و کلّ کائنات
بر ماه عارضش صلوات مکرّر است
این آفتاب کشور دل، نور او علی است
این جانِ جان و جان گرامیش حیدر است
این بحرِ رحمتی است زعالم وسیع تر
دُرّ گرانبهای چنین بحر، کوثر است
این است آنکه یک نفس روح بخش او
با طاعت تمام خلایق برابر است
پای غلام درگه او بر فراز عرش
دست وصیّ او به سر اهل محشر است
این اولیّن تجلّی حق ختم انبیاست
هر چند در مقام نبوّت مؤخّر است
از صبح دهر، جلوه ی او جلوه ی نخست
تا روز حشر گفته ی او حرف آخر است
باور کنید در شب میلاد مصطفی
بت ها شعارشان همه الله اکبر است
باور کنید چون نفس حضرت مسیح
امشب نسیم مکّه همه روح پرور است
پیشانی ملائکه بر خاک آمده
باور کنید خواجه ی افلاک آمده
آئینه ی جمال الهی جمال اوست
بام سپهر پلّه ی تخت جلال اوست
ماه جمال سرو قدان خاک آستان
همچون هلال، قامت گردون هلال اوست
مهر سپهر در گُل لبخند گشته گم
زیبائی بهشت زعکس بلال اوست
دست پیمبران به سوی خانه اش دراز
لب های خضر تشنه ی جام وصال اوست
چون حُسن بی مثال خداوند، بی مثال
بُرهانم آفتاب رخ بی مثال اوست
خون جاری از دهان، گل لبخند بر دو لب
خُلق عظیم تا ابدیّت مدال اوست
گفتار صاحبان خِرد دونِ شأن وی
اوهام انبیا همه مح-و کمال اوست
دست خدا نموده لوای ورا بلند
ملک وجود، مملکت بی زوال اوست
لبخند دوستی به روی دشمنان زدن
حرف نخست سوره ی حسن خصال اوست
اهل بهشت تشنه لب جام کوثرند
کوثر ببین که تشنه ی جام وصال اوست
ایمان لطیفه ای است زگفت و شنود وی
قرآن صحیفه ای که پر از خطّ و خال اوست
هر شمع را شراره ای از شعله ی فراق
هر جمع را قیامتی از شور و حال اوست
ذکر ملک همیشه درود و سلام وی
چشم خدا هماره به ماه جمال اوست
باور کنید این همه زیبائی وجود
تصویری از تصوّر نقش خیال اوست
باور کنید عزّت دنیا و آخرت
در سایه ی محمّد و قرآن و آل اوست
باور کنید روز و شب و ماه و سال ما
مشمول فیض روز و شب و ماه و سال اوست
تا عبد ذات پاک خداوند سرمدیم
در سایه ی محمّد و آل محمّدیم
ملک وجود تحت لوای محمّد است
بحرِ بقا نمی زعطای محمّد است
توحید زنده از نفس روح بخش او
قرآن کتاب مدح و ثنای محمّد است
عیسی که بر سپهر چهارم عروج کرد
طوا حیات او به دعای محمّد است
هر آیه ای که وجه خدا را نشان دهد
آئینه ی تمام نمای محمّد است
گوشی که بشنود سخن وحی را کجاست؟
عالم پر از صدای رسای محمّد است
قرب خدا، دعای ملائک، صفای دل
در خواندن حدیث کسای محمّد است
جان لاله بر کف آید و دل با چراغ نور
در محفلی که حال و هوای محمّد است
مفتاح رمز وحدت اسلام و مسلمین
در دست های عقده گشای محمّد است
"اِنَّ الرَّجل لَیَهجُر" جز کفر محض نیست
این جنگ با کلام خدای محمّد است
شاگرد ابتدایی او کیست، جبرئیل
مرهون درس روح فزای محمّد است
نور ولایتش همه جا موج می زند
ظرف وجود، جام ولای محمّد است
عالم اگر که حاتم طایی شوند، باز
بر هر که بنگرند گدای محمّد است
تنها مزار و تربت پاکش مدینه نیست
ملک وجود صحن و سرای محمّد است
حصن خدا، بهشت خدا، رحمت خداست
هر جا که سایه ی زلوای محمّد است
عالم بود به ظلّ لوای علی ولی
حتّی علی به ظلّ لوای محمّد است
باور کنید جز مدد جبرئیل نیست
"میثم" اگر مدیحه سرای محمّد است
گر دست دل به دامن احمد نمی زدم
اینگونه دم زمدح محمّد نمی زدم
شاعر : استاد حاج غلامرضا سازگار
•.•.•.•.•.•.•.•اشعار و سبک ولادت حضرت رسول(ص).•.•.•.•.•.•.•.•
امروز نوشتند کبوتر شدنم را
پروازکنان راهى دلبر شدنم را
چشمان من از شوق، مهیاى شراب است
مدیون توأم لذت ساغر شدنم را
آنقدر نرفتم ز در خانه گرفتم
تا روز ابد سائل این در شدنم را
گفتند برو نوکر صاحب کرمى باش
دادم به شما نامه ى قنبر شدنم را
یک عمر به دور سر تو گرد طوافم
امضا بزن از اهل جهان سر شدنم را
باید که بگوش همه حالا برسانم
فوراً خبر مست پیمبر شدنم را
خوب است بدانید به دربار رسیدم
تا پشت در احمد مختار رسیدم
روزى که تو از راه رسیدى دل ما ریخت
خیر قدمت وِلوله در أرض و سما ریخت
کفار هم از بودن تو بهره گرفتند
باران کرامات تو آقا همه جا ریخت
مکه ز نفس هاى تو توحید سرا شد
از بس که به هر جا گذرت عطر خدا ریخت
دیدند به ایوان مدائن ترک افتاد
از هیبت سبحانى تو بت کده ها ریخت
پیچید در عالم خبر آمدن تو
تا صبح در خانه ى تو خیل گدا ریخت
گر اهل مناجات شدیم علتش این بود
الطاف تو در کاسه ى ما شوق دعا ریخت
با امر شما ساعت خورشید عوض شد
حتى جهت حرکت خورشید عوض شد
تا هست خدا نام تو برجاست یقیناً
بر دامن تو دست گداهاست یقیناً
در کشور ما اسم تو در صدر اسامى است
چون نام محمد شرف ماست یقیناً
یک عمر پناه غم تو چادر زهراست
پس دختر تو ام ابیهاست یقیناً
فهمیده ام از بوسه ى هر روزه به دستش
آرامش تو حضرت زهراست یقیناً
وقتى همه جا ورد زبان تو على بود
یعنى که وصى ، حضرت مولاست یقیناً
هربار که در جنگ به کار تو گره خورد
شمشیر على حل معماست یقیناً
با تیغ کج آورده به حیرت همگان را
خم کرده قد و قامت شمشاد قدان را
ما تا به ابد دست به دامان شماییم
خاریم ولى جزو گلستان شماییم
خشکیم، کویریم ولى شکر گذاریم
صد شکر که لب تشنه ى باران شماییم
از رى به امیدى در این خانه رسیدیم
راهى بده آقا همه مهمان شماییم
اى کاش که ما را به غلامى بپذیرد
تا فخر کنیم اینکه غلامان شماییم
ما شیعه شدیم از کرم حضرت صادق
مؤمن به تعالیم و مسلمان شماییم
ارث از تو گرفتیم که بى تاب حسینیم
دل سوخته ى دیده ى گریان شماییم
از یُمن روایات شما روضه نشینیم
در بَندِ حسینیم و گرفتار ترینیم
شاعر : سید پوریا هاشمی
•.•.•.•.•.•.•.•اشعار و سبک ولادت حضرت رسول(ص).•.•.•.•.•.•.•.•
"امین" و "امن" و "مومن" آنقَدَر دنیا خطابت کرد
خدا طاقت نیاورد و سرانجام انتخابت کرد
برای هر سری از روشنایت سایه بان می خواست
که شب را پیش پایت سر برید و آفتابت کرد
حجازِ وحشیِ زیبا ندیده دل به حسن ات باخت
که بت ها را شکست و قبله ی دلها حسابت کرد
خدا از چشم زخم مردمان ترسید پس یک شب
تو را تا آسمان ها برد و مثل ماه قابت کرد
تو را از آسمان بارید مثل عشق بر دنیا
زمین را تشنه دید و در دل هر قطره آبت کرد
دوای درد دین و درد دنیا ، درد بی دردی
حضورت دردهای مرگ را حتی طبابت کرد
□
تو را از دورها هم می شود آموخت ای خورشید!
زمین گیرانه حتی با تو احساس قرابت کرد
که از این فاصله ، این سال های نوری دوری
همیشه پرتو مهرت به شب هامان اصابت کرد
هنوز از قله های ماذنه نام تو می روید
فقط باید دعا خواند و یقین در استجابت کرد
شاعر : سودابه مهیجی
شاعر : سودابه مهیجی
•.•.•.•.•.•.•.•اشعار و سبک ولادت حضرت رسول(ص).•.•.•.•.•.•.•.•
می نویسم سر خط، مرد خطر یعنی تو
تیغ بالای سر فتنه و شر یعنی تو
سوره ی فتح و سلیمانِ ظفر یعنی تو
ها علیٌ بشرٌ کیف بشر یعنی تو
دوستداران تو با عرش برابر هستند
سینه چاکان تو با کعبه برادر هستند
شعر در وصف تو ای شاه سرودم،امروز
واژه درمدح تو از عرش ربودم امروز
می شوی ذکر مناجات و درودم امروز
من به کعبه بخدا سجده نمودم امروز
قبله در ماه رجب سمت تو آقا آمد
کعبه ای بود در این کعبه به دنیا آمد
صدف کعبه در این لحظه پر از دُر شده بود
خانه از عرش نشینان خدا پر شده بود
فاطمه بنت اسد غرق تحیر شده بود
درک میلاد تو بیرون ز تصور شده بود
دو سه روزی که شده کعبه ز عطرت لبریز
معتکف بود حرم با تو شد ایام البیض
برکت رفته از آن خوان که در آن نیست نمک
فکر کردم که در این واژه چه چیزیست "نمک"
صد و ده بار علی و صدو ده چیست، نمک
نان این سفره حسینش شده، کافیست نمک
نمکین عشق علی شد ابدی و ازلی
برکت سفره ی شیعه است حسین بن علی
کیست این، معرکه دار همه ی جولان ها؟
کیست این، پیر و امیر همه ی ایمان ها؟
کیست این، خطبه ی کولاک همه توفان ها؟
کیست این اُسّ و اساس همه ی بنیان ها؟
مست شو با لب خورشید، لب ماه بگو
أشهد انّ علیّاً ولی الله بگو
ناگهان پرده برانداخته حق می بینی
مست از خانه برون تاخته حق، می بینی
نرد عشقی به خودش باخته حق، می بینی
چهره را مثل علی ساخته حق، می بینی
چه شرابی است که کعبه شده میخانه ی او
این علی کیست که زهرا شده پروانه ی او
ساقیا، ای که شراب تو چشیدن دارد
ناز از نرگس مست تو کشیدن دارد
پابرهنه به طواف تو دویدن دارد
وقت جان کندن مان روی تودیدن دارد
جان ناقابل من پیش تو مثل برگ است
مستی دیدنت آقا سکرات مرگ است
یا علی ای که خودت هم هدفی، هم راهی
بنده ی حقی و در بندگی خود شاهی
کهکشان هستی و خورشید ترینی، ماهی
آیه ی «أنفسنا»، نفس رسول اللهی
این تو بودی که به بت های تهی «لا» گفتی
نیمه شب، وقت خطر، جای پیمبر خفتی
ای پیمبر تو بگو مرد خطر کیست، علی
وسط معرکه ها شیرجگر کیست، علی
قاتل عبدود و دافع شر کیست، علی
یار غارند همه، سینه سپر کیست، علی
باید ای شیعه به خصمش برسانی لعنت
برفلانی و فلانی و فلانی لعنت
صاحب تیغ دو لب، لب به سخن باز کن و
خطبه بی نقطه بخوان، با سخن اعجاز کن و
زمزم کعبه، شبی زمزمه ای ساز کن و
تا ثریای خودت فاطمه پرواز کن و
بگو ای شعر تو یک مصرع دیگر داری
آینه دار تو زهراست، برابر داری
کعبه معنا شده ای تو، لک لبیک علی
قبله ی ما شده ای تو، لک لبیک علی
شاه و مولا شده ای تو لک لبیک علی
ذکر زهرا(س) شده ای تو لک لبیک علی
می نویسم سر خط، مرد خطر یعنی تو
ها علیٌ بشرٌ کیف بشر یعنی تو
شاعر : امیر عظیمی
•.•.•.•.•.•.•.•اشعار و سبک ولادت حضرت رسول(ص).•.•.•.•.•.•.•.•
سپاس آن خدا را که ما را توان داد
پی شکر نعمت به انسان زبان داد
سپاس آن خدا را که با قدرت خود
به این شیء ناچیز نطق و بیان داد
سپاس آن خدا را که بخشید ما را
جمالی که در آن خودش را نشان داد
جمالی که وصفش علی است و عالی
جمالی که پرتو به هر آشیان داد
به دست رحیمش به لطف کریمش
ز حُسن قدیمش به هر خسته ، جان داد
بشر با خدا شد ز بتها رها شد
نبی رهنما شدجهان را تکان داد
از آن جاهلیت به این خاتمیت
که تا مهدویت به ما ارمغان داد
ز انسان کُشی ها ز حیوان وَشی ها
ز حَسرت کِشی ها بشر را امان داد
از آن بردگی ها به این بندگی ها
خوشا زندگی ها که در هر زمان داد
به درگاه ایزد سِزد شکر بی حد
محمد محمد محمد محمد
چه خُلق عظیمی چه روح عظامی
چه دست کریمی چه وجه کِرامی
رسول رسالت عدیل عدالت
وَ اَصل اصالت شَه خاص و عامی
تو سلطان دینی تو نور یقینی
امانی ، امینی رسولی امامی
ازل را سرشتی ابد را بهشتی
جنان را تو هِشتی جهان را سلامی
تویی روح کعبه تویی جان مکه
تو ماه مدینه چه حسن ختامی
چراغ هدایت امین ولایت
کثیر العنایت رئیس الأنامی
تو طاها تو یاسین تو اعلی تو وَالتّین
تویی دین و آئین تو دین را دوامی
جمیل و جمالی جلیل و جلالی
دلیلِ کمالی به رحمت تمامی
چه آب حیاتی چه آتُ الزکاتی
اَقیموالصلاتی رسول گرامی!
چه آب بقایی از این چشمه سر زد
محمد محمد محمد محمد
تو در جان فطرت مثال خدایی
تو در آل عترت مَنار و التُّقایی
تو موسی و عیسی تو یعقوب و یحیی
تو در اصل یک جا همه انبیایی
به زهرا تو بابا به مولا تو مولا
تو دنیا تو عقبا تو شمس و ضحایی
حسن زینت تو حسین عزت تو
تو هم مرتضایی و هم مصطفایی
تو آن راز داری که اعجاز داری
ز بس ناز داری تو دلدار مایی
پس از تاق کسری شکستند بُتها
نشستند از پا ملوکِ خطایی
ز دریای ساوه ز بَحر سَماوه
چو پرسند گویند دریا شُمایی
به دشمن ستیزی چو از جا بخیزی
سپاهی بریزی زمین ، با صَلایی
صفا را کتابی جفا را عِتابی
تو فصل الخطابی تو کهف الورایی
برائت ز خصمت نسازد مردّد
محمد محمد محمد محمد
به درگاه ایزد سزد شکر بی حد
ز پرده در آمد دو نور مؤیّد
دو دریای رحمت دو آقای خلقت
دو معنای عزت دو جعفر دو احمد
دو سروِ صنوبر دو سَرور دو رهبر
دو حق را پیمبر دو نور مجدد
دو تا ماه پاره دو عالم ستاره
دو درمان و چاره به غمهای بی حد
دو نور درخشان دو خورشید رخشان
دو لعل بَدَخشان دو زلف مُجَعّد
دو قرآن ناطق دو قائم دو صادق
دو کشف الحقایق دو روح مجرد
یکی جد اطهر یکی سبط حیدر
یکی خیر کوثر یکی خیر ممتد
به تبریکِ مهدی ببندیم عهدی
که او راست شهدی حسینی ز ایزد
ز شیعه اطاعت ز مولا عنایت
ز شیعه مقلِّد ز مولا مقلَّد
براه ولایت شکوهی است امجد
محمد محمد محمد محمد
شاعر : محمود ژولیده
•.•.•.•.•.•.•.•اشعار و سبک ولادت حضرت رسول(ص).•.•.•.•.•.•.•.•
زیبا شده است گرکه گلزار حیات
پیچیده اگر دوباره عطر حسنات
نیکوست در این مکتب زیبایی و نور
تسلیم شدن به امر حق با صلوات
***
از حنجرۀ خود نغماتی بفرست
از عشق به یاسین جلواتی بفرست
مانند فرشتگان عرشی تا عرش
با حکم یُصلون صلواتی بفرست
شاعر : استاد سید هاشم وفایی
•.•.•.•.•.•.•.•اشعار و سبک ولادت حضرت رسول(ص).•.•.•.•.•.•.•.•
گیرم كه به توفیق تو امضاء شده باشد
یا بر اثر لطف تو پیدا شده باشد
یك قطره به توفیق تو دریا شده باشد
با این دل بیچاره مدارا شده باشد
با این همه هنگام سرودن چه بگویم
باید كه بفهمم ز تو چیزی كه بگویم
من هیچ نمی فهمم از آن قدر خدا را
كی فهم كند ذره ی بی قدر شما را
باید به مدد خوانم دستان دعا را
یكبار دگر تازه كنم قبله نما را
تا سوی تو این قلب زمین خورده بیاید
تا لطف تو بر شعر من آغوش گشاید
ای آن كه قسم خورده به نام تو خدایت
بیدار شده شهر شب از بانگ رهایت
ای آن كه تبرك شده كعبه به عبایت
تا عرش خدا صف زده پژواك صدایت
این كیست كه در نور تو پیدا شده آقا
آن روح چه سان در تن تو جا شده آقا
گفتم كه از آن شب ، شب فردا بنویسم
از غار حرا ، لیله ی اسراء بنویسم
از كعبه و از مسجدالاقصی بنویسم
آری منم آن قطره كه دریا بنویسم
این كیست كه چون اشك شب قدر زلال است
ما راه به آن قدر بیابیم ؟ محال است
هان چهره بچرخان كه زمین نور ببیند
برخیز كه هر قدر به پایت بنشیند
دنیا فقط از حسن تو ،توحید گزیند
از غنچه لبهای تو لبخند بچیند
ای گلشن رحمت كه گلستان شده عالم
از نور خداوندی تو نیّر اعظم
در غار حرا پرده ز حسن تو گشودند
با نور تو رنگ از شب تاریك زدودند
تو بوده ای آن روز كه این خلق نبودند
اقراء كه به عشق تو لك الحمد سرودند
ای صادر اول كه تویی مصدر دنیا
ای گمشده ی حسن تو موسی و مسیحا
لولاك زمین خاك و زمان پیش و پسی بود
لولاك كجا رخصت احیای كسی بود
كی بی تو به دستان كلیمی قبسی بود
كی در دم عیسی دم احیای كسی بود
تو آمده ای ای جان به تن خاك بباری
باران شوی و بر تف این خاك بباری
خون در تن توحید روان شد به هوایت
شب روز شد از همرهی عقده گشایت
هر روز خدا تحفه فرستاد برایت
ماودعك ربك خورشید ولایت
ای آن كه ز توحید تو صد آینه توحید
زهرا شد و در قاب ولای تو درخشید
قم شهر خدا چشم به راه است فانذر
صفهای جماعت همه بر پاست فكبّر
ای نور خدا در سكناتت متواتر
ای صادق و هادی، تقی و كاظم و باقر
تو كوثر محضی كه در عالم شده تكثیر
نازل شده در شأن شما آیه ی تطهیر
در مدح تو اندیشه زمینگیر و زبان لال
جز جذبه قرآن تو نطق همگان لال
اقصای جهان لال ، زمین لال ، زمان لال
جز نفس خودت قاطبه ی كون و مكان لال
لب باز كن ای مرد ، بگو كیست محمد
جز حیدر كرار كسی نیست محمد
ای پاره ای از حسن مثالی تو زهرا
ای حیدر كرار به توفیق تو مولا
حق است كه وامانده در اوصاف تو دنیا
وقتی كه علی عبد تو خوانده است خودش را
گفتیم و نشد در صف تو راه بجوییم
بگذار كه از حیدر كرار بگوئیم ...
دارم دلی از شوق تو لبریز علی جان ...
شاعر : حامد اهور
•.•.•.•.•.•.•.•اشعار و سبک ولادت حضرت رسول(ص).•.•.•.•.•.•.•.•
آن که رخسارۀ او رنگ محبّت دارد
نور توحید بود آن چه به طلعت دارد
بی وضو جن و ملک نام نکویش نبرند
نام او نزد خدا عزّت و حُرمت دارد
نام او هست صفا بخش دل اهل جهان
که به اندازۀ فردوس طراوت دارد
اوست خورشید نبّوت که ز روز خلقت
مهر او در دل هر ذرّه اقامت دارد
این همان محیی دین است که از روز ازل
به روی شانۀ خود مُهر نبّوت دارد
این همان سرو سرافراز و همیشه سبز است
که به سر در همه جا ابر کرامت دارد
این همان واسطۀ مبدأ فیض ازلی است
که ز انوار خدا نور بصیرت دارد
این همان سورۀ نور است به قرآن مبین
که دراین آیه خداوند بشارت دارد
این همان شاخۀ طوباست که در فردوس است
این همان عطر نفیس است که جنت دارد
کرد خورشید نبّوت ز حرا تا که طلوع
آسمان دید به رخ نور هدایت دارد
همه ذرّات در آن روز به حیرت دیدند
که به قدقامت خود شور قیامت دارد
سند روشن توحید پرستی با اوست
همرهش مژده ای از صبح سعادت دارد
در ره عشق سبکبال ترین عاشق اوست
گرچه بر شانۀ خود کوه رسالت دارد
تا به معراج خدا سیر وسفر کرد شبی
آن که جبریل به او عشق و ارادت دارد
در حرمخانۀ حق محرم اسرار خداست
با خدا شب همه شب اوست که خلوت دارد
اوست پیغمبر رحمت که به پای میزان
برهمه اهل جهان لطف و عنایت دارد
ای وفائی به گل روی محمّد صلوات
بُردن نام رسول است که لذّت دارد
•.•.•.•.•.•.•.•اشعار و سبک ولادت حضرت رسول(ص).•.•.•.•.•.•.•.•
سکوت ِ تیره ی تاریخ سرگردان و حیران بود
زمان خاموش تر در گوشه ی ذهنی پریشان بود
جهالت ذهنِ انسان را چنان بی وقفه پر می کرد
که استدلال هم افتاده در گرداب هذيان بود
خدا یک واژه تاریک و نامفهوم بود وخشک
نماد ِ بت ، امید ِ خانه های بت پرستان بود
سکوتی ممتد و تاریک ،در متنِ زمین می ریخت
گناه و جهل و بُدعت ، سازِ خوش آهنگ ِ شیطان بود
نگاه فصل ها روی زمین خشکیده می روئید
و بذر عشق محروم از صدای پای باران بود
تب ِ بانگ ابابیل از سکوت ِ آسمان بارید
و بعد از آن شروع سالهایی بس خروشان بود
خدا تابید بر روی زمین تا روشنی بخشد
به ذهن ِ تیره ی انسان ، و آن میلاد ِ عرفان بود
خدا از عرش بر بال ِ ملائک مهر را پاشید
شب اعجاز میلاد محمد ، عطف ِ انسان بود
و بر روی زمین کاخ مدائن ها فرو می ریخت
شکوه جشن ِ میلاد محمد، پایکوبان بود
شنیدند آسمانی ها که یک مرد یهودی گفت
بشارت داد موسی ، این شب میلاد پیمان بود
تب ِ آذر گشسب ِ پیر خاموشی گرفت آنگاه
نگاه ِ روشن ِ چشم محمد بود و قرآن بود
شاعر : اکرم بهرامچی
•.•.•.•.•.•.•.•اشعار و سبک ولادت حضرت رسول(ص).•.•.•.•.•.•.•.•
رضیع بودم وراضی شدم به نوکریت
به گوش خود بزدم حلقه ای زسروریت
دلم همیشه به دامت اسیر بوده شها
چومن اسیر جهانی به نقش دلبریت
همیشه مشکل خود را به پیشت آوردم
کرم نمودی وحل شد به دست حیدریت
امام رافت وپشت وپناه شیعه توئی
همه نشسته سر خوان بنده پروریت
رضا رضا شده آهنگ ضربه قلبم
کبوتر دل من جلد گنبد زریت
اسیردام گناهست آهوی دل من
ضمانتی بنما با ید پیمبریت
اگر که از در خود نا امید گردانیم
توسلی بزنم از طریق مادریت
به زادرروز تو مولا سروده ام شعری
که شاملم بشود لطف پور آخریت
شاعر : اسماعیل تقوایی